امام علی استاندار کوفه را با اینکه شایسته نمی دانست برکنار نکرد، چون نزد مردم محبوبیت داشت
امام علی استاندار کوفه را با اینکه شایسته نمی دانست برکنار نکرد، چون نزد مردم محبوبیت داشت
استاندار کوفه ابوموسی اشعری بود؛ ابوموسی بارها از سوی خلفا در فتوحات بهعنوان فرمانده برگزیده شد. همچنین عمر او را به امارت بصره گماشت، ولی در دوران عثمان از خلافت بصره عزل گردید،اما مردم کوفه بدون اطلاع عثمان، سعیدبنعاص را از امارت کوفه برکنار کردند و ابوموسی را به جای او نشاندند.
ابوموسی اشعری با علی(ع) همدل و همنوا نبود، زمانی که مردم مدینه با امام علی(ع) بیعت کردند، وی مدتی سکوت پیشه کرد و از بیعت با حضرت خودداری ورزید تا اینکه مورد اعتراض برخی از کوفیان قرار گرفت و وقتی دید راه گریزی جز بیعت وجود ندارد، بیعت کرد.
سپردن استانداری کوفه به چنین کسی صحیح نبود؛ لذا خاطر امام(ع) از او آرام نبود و با توجه به حساسیت کوفه به عنوان بزرگترین پادگان نظامی حکومت اسلامی، میخواست او را عزل کند. ولی برخی شواهد حاکی از محبوبیت وی در میان مردم کوفه بود. لذا برخی از یاران نزدیک امام(ع) از ایشان خواستند ابوموسی به امارت کوفه ابقاء شود، از این رو حضرت به رغم میل شخصی خویش از عزل ابوموسی صرفنظر نمود؛ ولی در دل از سپردن کوفه به ابوموسی نگران بود.
از این رو وقتی در مسیر حرکتش به سوی جنگ جمل، در منطقه ربذه با عبداللهبنخلیفه طایی ـ یکی از مطلعین اوضاع کوفه ـ مواجه شد، از وضع کوفه و ابوموسی پرس و جو کرد. عبدالله قسم یاد کرد اعتمادی به ابوموسی نیست؛ اگر فرصت مناسبی پیدا کند بعید نیست برای حضرت مشکل ایجاد کند.
حضرت علی(ع) وقتی سخنان عبدالله را شنید نگرانی اش را نسبت به این موضوع چنین بیان کرد:
« قسم به خدا من او را مورد اعتماد و خالص و خیرخواه نمیدانستم… و تصمیم گرفتم او را عزل کنم، ولی مالک اشتر از من خواست او را ابقا کنم، من هم علیرغم ناخرسندی ام نسبت به او، وی را ابقا کردم و وجودش را تحمل نمودم تا بعدها او را عزل کنم.»
چندی بعد درستی نگرانی حضرت روشن شد؛ زیرا وقتی حضرت طی نامه ای از کوفه برای جنگ با طلحه و زبیر نیرو خواست، ابوموسی به جای بسیج نیروها برای جنگ، اساساً این جنگ را فتنه خواند و از کوفیان خواست تا از شرکت در جنگ کناره گیری کنند.
و بدین وسیله در حساسترین موقعیت، زمانیکه مردم برای اولین بار به دستور خلیفه مسلمانان به جنگ با یاران با سابقه پیامبر(ص) و همسر رسولخدا میرفتند و به طور طبیعی در مشروعیت عمل خویش تردید داشتند، مشروعیت حرکت امیرمؤمنان(ع) توسط فرماندارش زیر سؤال رفت.
23302