برشی از یک کتاب: ایکاش خانم آلبرایت و سایر سیاستمداران واشنگتن اینجا بودند
برشی از یک کتاب: ایکاش خانم آلبرایت و سایر سیاستمداران واشنگتن اینجا بودند
به گزارش recive آلبرایت مهاجر اهل چک و اولین زنی بود که در آمریکا وزیر امور خارجه شد. او که سابقه درازی در سیاست خارجی داشت در سال ۱۹۹۷ در دولت بیل کلینتون وزیر خارجه شد و نقش زیادی در تحکیم سیاست خارجی آمریکا ایفا کرد. اگر چه برخی او را منجی بالکان و پایان دهنده به نسل کشی و پاکسازی قومی در کوزوو می دانند، برخی نیز تفاوتی بین او سایر سیاستمداران آمریکایی که دستشان به خون بیگناهان آلوده است قائل نیستند.
یکی از دلایل چنین قضاوت صریحی درباره او مربوط به پاسخ سرد و خالی از عطوفتی است که او به سوال خبرنگار سی.بی.اس آمریکا در خصوص مرگ بیش از نیم میلیون کودک عراقی در اثر تحریم های آمریکا در سالهای دهه 90 داد.
یک برش از تصویر هولناکی که از او و سایر سیاستمداران واشنگتن در خصوص مرگ کودکان و انسان های بیگناه در اثر تحریم ها و جنگ های آمریکا علیه سایر کشورها و خصوصا عراق ترسیم شده مربوط به روایت نورمن سالومون، ریس ارلیک و شان پن در کتاب «حمله به عراق؛ آنچه رسانهها به شما نگفتند» است.
نورمن سالومون در فصل اول کتاب، جایی که روایت خود از بازدید دردناکش از بیمارستان المنصور بغداد و کودکان سرطانی که به دلیل تحریم های آمریکا جان می دهند را بازگو می کند چنین چهرهای از آلبرایت و سایر سیاستمداران واشنگتن ترسیم کرده است:
برشی از کتاب «حمله به عراق؛ آنچه رسانهها به شما نگفتند:»
از طبقه دوازدهم هتل الرشید، نمای شهر، مانند نمای همه شهرهای بزرگ دیگر دنیا بود. ماشین ها در امتداد خیابانهای عریض، بدون وقفه در حرکت بودند و منظر شهر پر شده بود از ساختمان های بلند. از از آن جا ، هیچ چیز غیر عادی به نظر نمی رسید – جز اینکه اگر همه چیز در آمریکا، طبق برنامه پیش می رفت ، دلارهایی که من به عنوان مالیات به دولت پرداخته بودم، بزودی کمک می کرد تا این شهر تبدیل به یک جهنم شود.
پائیز از راه رسیده بود که نیویورک تایمز در سرمقاله خود از مقامات بلند پایه دولتی نقل کرد که آنها آماده اند تا نقشه حمله به عراق و جنگ را بکشند: “ مقامات گفته اند حمله نظامی، با حملات طولانی مدت هوایی آغاز خواهد شد که در آن با استفاده از بی 52 های مسلح به بمبهای ده تنی هدایت شونده از طریق ماهواره، مقرهای فرماندهی ، کنترل و پدافند عراقی ها منهدم خواهند شد.” چنین زبان بی درد و خالی از ترحمی در پوشش این خبر، کمک می کرد مخاطبان راحت تر با همه چیز کنار بیایند.
عواملی چون بعد مسافت (فاصله دور میان آمریکا و عراق) ، بی اهمیتی رسانه هانسبت به حقیقتی دور از دسترس و رواج واقعبینی سیاسی، محفوظ ماندن واشنگتن از سرزنش ها و انتقادات را در خلال تحریم های ویران کننده ده- دوازده سال گذشته علیه عراق، آسان کرده بود. وقتی گروه ما از بیمارستان کودکان المنصور بغداد بازدید می کرد، تأثیرات تحریم ها در ذهن من به خوبی نقش بسته بود. در آنجا با مادرانی مواجه شدیم که در کنار بچه هایشان، باوجود ابتلا به سرطان خون و انواع دیگر سرطان، تنها روی یک تشکچه خالی دراز کشیده بودند. نوجوانان بیمار ، شیمی درمانی مناسبی نمی شدند و این نتیجه مستقیم تحریم های اقتصادی به رهبری آمریکا بود.
در حالیکه در بخش سرطانی ها قدم می زدم ناخودآگاه به یاد سخنان وزیر خارجه سابق آمریکا، مادلین آلبرایت در مصاحبه 12 ماه می اش در برنامه 60 دقیقه تلویزیون سی بی اس. افتادم. مجری برنامه 60 دقیقه به او گفت: “ ما شنیده ایم که نیم میلیون کودک عراقی در اثر تحریم ها مرده اند” و سپس پرسید: “ آیا اهداف واشنگتن در این جنگ به چنین بهایی می ارزید؟ “ و آلبرایت پاسخ داد: “ من فکر می کنم این انتخاب سختی است، اما در مورد ارزش آن باید بگویم که فکر می کنم بله، ارزشش را داشت.”
پیامدهای تحریم ها مستدام بودند. وزارت خارجه آمریکا به طور مدام ارسال تجهیزات حیاتی و اساسی پزشکی به عراق ، از جمله مواردی نظیر دستگاه های ویژه سانتریفوژ برای خون ، منجمد کننده های پلاسما و پمپ های انفوزیون (تزریق) را وتو می کرد. پس از سه دیدار از جنوب عراق( آخرین آن در دسامبر 2002 ) ، دکتر اوا ماریا هابیگر ، متخصص غدد در بیمارستان لاینز وین ، با انگلیسی ناقص ولی محسوسی گفت : « با این ماشین ها ، جان بسیاری از این کودکان نجات پیدا می کرد. باید این عمل را یک جنایت خواند که بچه های بیگناه و زجرکشیده هدف سیاست واقع می شوند.»
“دوست داشتم تا خانم آلبرایت و همه سیاستمداران واشنگتن اینجا بودند و دختر هفت ساله ای را که از سرطان خون رنج می برد و ما او را در بیمارستان ملاقات کردیم ، می دیدند. شاید با دیدن خونی که بلا انقطاع از لبان او در برابر دیدگان نگران مادرش می ریخت ، می توانستند چند نفر از آنان را نجات دهند.
در اکتبر 2002 ، لایحه ای به درون سنا رخنه کرد تا حمله گسترده نظامی آمریکا به عراق را مجاز اعلام کند. تقریباً می توانستم صدای پیشگویانه و رعد آسای وین مورس را در سال 1964 ، سالی که در مخالفت با قطعنامه خلیج تانکین (بهانه حمله به ویتنام) رأی داد ، بشنوم که فریاد می زد : «نمی دانم چرا فکر می کنیم، تنها به خاطر اینکه قدرتمند هستیم ، مجازیم قدرت را جایگزین حق کنیم.» با توجه به سالها تحریم و مرگ و میری که آمریکائیها مسبب آن بودند ، مقامات بلند پایه واشنگتن- که در حال « انتخاب بسیار مشکلی» برای آغاز یک جنگ تمام عیار بودند – همچنان براین باورند که بهای انسانی پرداخت شده ، « ارزشش را داشته است.» و همچنانکه بحث های ژئوپولیتیک و تحلیل های استراتژیک ، پوشش رسانه ها را در سلطه خود گرفتهبودند، به ابعاد اخلاقی جنگ اندک توجه و وقعی نهاده نشد.
بعید می دانم که خیلی از آمریکائیها، با دیدن بیمارستان کودکان المنصور، می توانستند اینچنین احساس آرامش کنند. تنها ، با کوهی از هراس می توانم وضعیت این بیمارستان را ، اگر مجدداً موشک های کروز در بغداد فرود آیند، تصور کنم. در اواخر سال 2002 ، همراهی با پربیننده ترین بخش اخبار تلویزیونی خشونت بار و فارغ از درد و ترحمی، چون «حملات طولانی مدت هوایی با استفاده از بی 52 ها که مجهز به بمبهای ده تنی هدایت شونده با ماهواره هستند..» بسیار راحت تر شده بود.
4949