اجتماعی

 برای حل کدام بحران راهکار داده‌اید؟  

 برای حل کدام بحران راهکار داده‌اید؟  

همزمانی اخراج دکتر محمد فاضلی از دانشگاه شهید بهشتی با دکتر آرش اباذری از دانشگاه تربیت مدرس اتفاقی که چندی قبل برای دکتر بیژن عبدالکریمی از دانشگاه آزاد را هم تازه کرد و همگی در دولت سیزدهم یادآور رفتار دولت محمود احمدی‌نژاد با استادان دانشگاه و بازنشسته‌کردن اجباری آنان بود. این رفتار ایدئولوژیک که عموما با استادان رشته‌های علوم‌انسانی صورت گرفته چه هدفی را دنبال کرده و می‌کند؟ این رفتارها تازگی ندارد و جالب است که برای استادانی چون عبدالکریم سروش که خود در انقلاب فرهنگی نقش داشتند نیز به نوعی دیگر رخ داد. پرسش محوری این است که با چنین رفتاری چه دستاورد یا چه مجموعه دستاوردی حاصل شده است؟ در کدام عرصه تولید و پیشرفت ما بیشتر شده که حالا این استادان مانع آن بودند؟ مهمتر از آن، مجموعه ساختاری و سازمانی دانشگاهی کشور نه صرفا افراد علمی آن، اعم از وزارت علوم تحقیقات و فن‌آوری و زیرمجموعه‌هایش در دهه‌های اخیر در حل کدام مسأله کشور راهکار ارائه داده‌اند؟ اساساً مسئولیت اجتماعی دانشگاه در قبال جامعه چیست ؟  صرفاً ارائه محفوظات و تئوری‌ها به  دانشجویان؟ 
یا بایگانی مقاله ها یا رسالات و پایان‌نامه ها؟ 
 به نظر می‌رسد باید دانشگاه رسالت مهمتری می‌داشت تا تبدیل به کارخانه مدرک‌سازی شود. قرار بود دانشگاه کارخانه انسان سازی باشد. 
در همین سال‌ها که تحریم‌ از یک سو راه نفس  دولت یازدهم و دوازدهم را بسته بود و از سوی دیگر بلایای طبیعی عجیبی زندگی مردم را تحت‌الشعاع قرار داد، ورود افراد علمی و صاحبنظری چون دکتر محمد فاضلی به مسائل میتوانست امیدبخش و موثر باشد. 
ورود به هر مسأله و بحرانی روش علمی خاص خود را دارد.  مثلاً ایران در ۵۰ سال اخیر خشک‌ترین سال‌های ممکن را تجربه کرده است. از یک سو خشکسالی و از سوی دیگر سیلاب‌های غیرقابل توصیف ایران را درنوردید، انتظار میرفت تخصص  دانشگاه و نوآوری‌اش برای کاهش آلام مردم بکار آید، اما دریغ. 
 سوال: وقتی در سال ۱۳۹۵ ساختمان پلاسکو سوخت و مقابل دیدگان حاضران و ناظران از تلویزیون فروریخت متخصصان و ساختار سازمانی و اداری دانشگاه کجا و چطور به مردم کمک کردند. اساساً کسب علم و دانش چه سودی دارد؟ اگر علم و دانش کاربردی نشود انباشتش چه حاصل؟ حکایتی است که حضرت سعدی به خوبی به آن اشاره کرده است : «عالم بی عمل به چه ماند؟ گفت: به زنبور بی عسل». 
و حالا جالب است دانشگاه شهید بهشتی دقیقاً استادی را اخراج کرده که کاملاً در راستای کابردی کردم علم و بهبود حال مردم قدم برمی‌داشته است. وقتی ساختمان پلاسکو فروریخت و رییس‌جمهور وقت دستور داد تا از نواقصی که در روندهای اجرایی کشور منجر به بروز این حادثه عمیق شد گزارشی ملی تهیه شود؛ 
دکتر محمد فاضلی عضو هیئت تهیه گزارش ملی بود و چگونگی پرداختن به ایمنی و حادثه را در رسانه ارزیابی کرد و در مورد آن تحلیل داد که در این گزارش ملی و آسیب‌شناسانه تشریح شد. 
در سال ۱۳۹۸ که از شمال تا جنوب ایران را سیل درنوردید دکتر محمد فاضلی به عنوان جامعه‌شناس در هیئت تهیه گزارش ملی سیلاب حضور داشت و تئوری و دانش را به مسائل کاربردی تبدیل می‌کرد. 
جنس کار فاضلی در این سال‌ها راهگشایی علم  برای مدیران اجرایی و تصمیم‌سازان بوده است. در همین تابستان ۱۴۰۰ که کشور با بحران برق مواجه شده بود فاضلی با ساخت پادکست و انتشار آن در فضای عمومی، یعنی تولید محصولی همه‌فهم و نه خاص دانشگاهیان و خواص؛ سعی در تشریح وضعیت صنعت برق برای مردم کرد تا عبور از بحران ساده‌تر شود. در حالی که آنچه دانشگاه در این‌سال‌ها از استادانش خواسته شرکت در کلاس‌های خاص ایدئولوژیک یا انتشار مقاله در مجله‌ها یا کارهایی است که هیچ خروجی کاربردی برای مردم نداشته است. دانشگاه در حالی فاضلی و امثال او را اخراج می‌کند که خود هیچ کمک به وضعیت کشور و مردم نکرده است. پژوهش و تحقیق کدام عضو هیئت گزینش هیئت علمی برای کاهش آلام مردم در این‌سال‌ها مؤثر بوده که به او حق بدهیم استادی را جذب کند و استادی دیگر را رد. حذف فاضلی‌ها از دانشگاه بیشتر شبیه تیر خلاصی است که پیکره نهادی علمی بر تابوت خود می‌زند و نمود بارز دخالت و هجمه سیاست در کار تخصصی است.
خواندن یادداشت‌های عمیق و روان دکتر محمد فاضلی در سخت‌ترین بحران های کشور مانند خوردن یک قرص مسکن با یک لیوان آب آرامبخش و امید آفرین بود، این تجربه را اهالی رسانه بخوبی درک می‌کنند.

۲۳۵۲۳۵

مجله خبری recive.ir

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا