کیست حسین (ع) را یاری دهد؟
به گزارش خبرگزاری فارس، حنان سالمی در یادداشتی نوشت: کربلا را اگر در بعد زمان و مکان محدود کنیم از قافله باز میمانیم. براستی در بر سینه کوفتن چه حکمتی است؟ یا اشک ریختن؟ آیا کربلا در سنهی شصتویکم هجری پایان یافته تا ما نسلهای متمادیِ بعد از آن موظف شویم به مرثیه؟! و همین؟ آیا با عدالت خداوند منافات ندارد که امتحانی چون کربوبلا را تنها برای ساکنان آن برهه از تاریخ نوشته باشد و ما را سرخوشانه به حال خویش رها کند؟
پس اگر رسم زمانهی ما اینچنین است، معنای «لبیک یا حسین» چیست؟ عاشورا که سرهای بر دارش را ستانده و آهها را از گلوها کشانده؛ ما را چه شده و به کدامین سوال، جواب شدهایم؟ آب، نان، همسر و سرپناهی از گرما و سرما، آدمیزاد که جز اینها چیزی نمیخواهد! حالا گیریم که پای سیاست هم روی گردن دیانتمان باشد، خب تقیه میکنیم و یا حسینمان را زیر لب میگوییم و خروار خروار، ثواب، ضمیمهی نامهی عملمان! سفرهی پهنشده را که نمیتوان لگد کرد! «تا آنجا با تو هستم که تنها نباشی» این را ضحاک بن عبدالله مشرقی به سیدالشهدا گفت؛ با خدا بود اما از خرما هم نمیتوانست دل بکند، درست مثل ما!
اسبش را پشت یکی از خیمهها پنهان کرد تا از چشم تقدیر در امان باشد و رو به آسمان گرفت: «خدایا، تو خود مقدر میکنی» اما مگر او نمیدانست در نهایت، قدرت اختیار با اوست که در چکاچک نیزهها سکوت باشد یا فریاد، که به خویش پیچیده یا شمشیر کشیده، که بعد از کربلا در کوفه مرثیه بخواند یا خودش مرثیه باشد؟
آه از زرقوبرق دنیا آنگاه که چشمها را کور میکند و دلها را میمیراند. او بر سفرهی حسین (ع) به ادب نشسته بود اما آنگاه که لقمهها خون شد و عرصه تنگ گرفت، آنگاه که لبهای مبارک خورشید شکافت و تیر سهشعبه در سینهاش نشست، آنگاه که زمین بر صورت آسمان چنگ انداخت و تفرعن زوایای پنهان شیاطینِ دشت بلا عیان شد، جانش را به دوش کشید و حسین (ع) را السلام داد. اما مگر میتوان تا به این حد بیشرمانه نمک خورد و نمکدان شکست؟!
قطرات خون بر محاسن حسین (ع) بیقراری میکرد: «بیعتم را از تو برداشتم ضحاک، اما تو را توان گریز از این جماعت هست؟» آه از میهمانی که قدر اینچنین میزبانی را نداند؛ حسین (ع) هنوز به فکر رفیق نیمه راهش بود اما ضحاک ریشه در دنیا داشت و شیطان در وجودش خزیده بود: «آری، اسبم را پنهان کردهام، با آن میتازم!» و دور شد، از معنا و مفهوم حیات رو گرفت و به کوفه بازگشت تا صدای «هل من ناصراً ینصرنا»ی حسین (ع) را نشنود که خود از او شنیده بود که به عبیدالله بن حر جعفی، همو که رزق خانوادهاش را برای جدایی از قافلهی عشق بهانه کرد میگفت: «از اینجا دور شو و حالا که ما را همراهی نمیکنی بر ضد ما نباش که هرکس صدای ما را بشنود و دعوت ما را اجابت نکند، خداوند او را وارد جهنم خواهد کرد.»
حال این ماییم، بشر عصر تکنولوژی و صدای سیدالشهدایی که واضحتر از تمام تاریخ به گوشمان میرسد تا از خودمان برای خودمان یاری بخواهد. مایی که دین بر زبانمان لقلقه شده تا آنجا که زندگیمان بچرخد؛ و به هنگامهی بلا اندکیم. خوب بنگریم که این نوادهی رسول خداست با عمامهای خونین، در امتداد تاریخ ایستاده و عاشوراییانش را برمیگزیند؛ دفتر کربلا را هنوز نبستهاند و ما میتوانیم هفتادوسومین و چهارمین و پنجمین یکهتاز عرصهی جنگ حق بر علیه باطل باشیم، میشنوید؟ این صدای حسین (ع) است، براستی کیست که او را یاری دهد؟
انتهای پیام/س