اجتماعی

عروس جوان: چون شوهرم پول عمل بینی ام را نمی دهد طلاق می خواهم/ داماد: طلاقت می دهم،بخاطر مهریه زندان هم می روم اما زیر بار حرف زور نمی روم

عروس جوان: چون شوهرم پول عمل بینی ام را نمی دهد طلاق می خواهم/ داماد: طلاقت می دهم،بخاطر مهریه زندان هم می روم اما زیر بار حرف زور نمی روم

آنها با فاصله دو صندلی از هم نشستند. پس از چند دقیقه قاضی رو به دختر کرد و گفت: خوب دخترم درباره علت دادخواست طلاق توضیح بده بدانم چرا می‌خواهی جدا شوی؟

غزاله عینک طبی خود را از چشم برداشت و نگاهی به شوهرش انداخت و گفت: آرمین به من و زندگی مشترکمان اهمیت نمی‌دهد از همه بدتر اینکه مدام از من ایراد می‌گیرد. دراین مدتی که ازدواج کرده ایم خیلی اخلاق و رفتارش تغییر کرده است.

در حالی که دختر صحبت می‌کرد شوهرش حرف او را قطع کرد و گفت: آقای قاضی اجازه بدهید من توضیح بدهم. ما در یک آموزشگاه زبان با هم آشنا شدیم پس از دو ماه دوستی احساس کردم خیلی به او علاقه دارم دختر جذاب، زیبا، مؤدب و خوش پوشی بود حرف‌هایش به من انگیزه می‌داد وقتی تصمیم به ازدواج گرفتم یک روز در کلاس و مقابل همه همکلاسی‌ها از او خواستگاری کردم. غزاله هم که خیلی خوشحال شده بود همانجا پاسخ مثبت داد.

خلاصه دو روز بعد با خانواده رفتیم خواستگاری و چند روز بعد هم رفتیم محضر و عقد کردیم. البته به خاطر بیماری کرونا جشن عروسی نگرفتیم و خیلی ساده زندگی مشترک‌مان را شروع کردیم در این چندماه همه چی خوب بود تا این که آهنگ ناسازگاری را غزاله کوک کرد و شروع به بهانه گرفتن کرد!

غزاله پس از شنیدن این حرف‌ها از آرمین با صدای بلند گفت: اعتراض دارم جناب قاضی من ناسازگاری نکردم در دوران عقد و نامزدی به او گفته بودم دلم می‌خواهد بینی‌ام را عمل کنم خودش هم پذیرفت اما الان قولش را فراموش کرده و میگه اجازه نمی‌دهم عمل زیبایی انجام دهی.


آرمین بلافاصله گفت آقای قاضی من دانشجو هستم و پاره‌وقت در یک مؤسسه زبان درس می‌دهم درآمدم اجازه نمی‌دهد هزینه عمل جراحی زیبایی همسرم را که اصلاً هم ضروری نیست بپردازم.

غزاله زیر لب گفت: پول نداشتی چرا ازدواج کردی وقتی نمی‌توانی هزینه‌های زندگی را تأمین کنی چرا مسئولیت پذیرفتی؟

آرمین گفت: جناب قاضی مشکل اصلی من با این خانم موضوع دیگری است او بسیار دهن بین است هر کسی هر چه بگوید گوش می‌کند الان هم دوستانش بهش گفتن بینی ات را عمل کن او هم اصرار بر این کار دارد. حرف دیگران برایش خیلی مهم‌تر از حرف همسرش است.

غزاله با عصبانیت و لحن تندی گفت: ما تازه ازدواج کرده‌ایم اما همسرم حاضر نیست برای خوشحالی من کاری انجام دهد الان که این رفتار را دارد وای به حال چند سال دیگر حرف آخر من این است یا پول بدهد من بینی‌ام را عمل کنم یا طلاق می‌گیرم. اصلاً چرا از پدرش پول نمی‌گیرد او وضع مالی خوبی دارد.


 آرمین از روی ناراحتی خنده تلخی کرد و گفت: می‌بینید آقای قاضی چطور مرا قضاوت می‌کند؟ توجه نکردن به یک خواسته غیرمنطقی و غیرضروری آن هم به خاطر مشکلات اقتصادی را مبنای بی‌توجهی من به خودش و زندگی مشترک می‌داند و با همین معیار کودکانه می‌خواهد زندگی عاشقانه‌ای را که تازه شروع کرده‌ایم نابود کند.آقای قاضی من همسرم را دوست دارم اما از پدرم پول نمی‌گیرم پدرم خیلی لطف کرده و برایمان خانه خریده است تا ما راحت زندگی کنیم و دغدغه اجاره خانه نداشته باشیم حالا بروم به او بگویم پول بده همسرم بینی عمل کند؟ هرگز این کار را نمی‌کنم. پدرم غیر از من دو فرزند دیگر هم دارد او مسئول تأمین خواسته‌های همسر من نیست اگر غزاله به این رفتارش ادامه دهد او را طلاق می‌دهم. حتی ممکن است به خاطر مهریه به زندان هم بیفتم اما مهم نیست زیر بار حرف زور نمی‌روم.

قاضی با نگاهی به غزاله و آرمین سری تکان داد و گفت: شما هدف اصلی زندگی را گم کرده اید و درگیر لجبازی‌های کودکانه شده اید فعلاً پیش مشاور بروید شاید مشکلتان حل شد اما اگر با هم توافق نکردید حکم طلاق را صادر می‌کنم.

 23302

مجله خبری recive.ir

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا