اجتماعی

خسارت‌های فرهنگی و ارزشی برخی نام‌گذاری‌های اماکن

خسارت‌های فرهنگی و ارزشی برخی نام‌گذاری‌های اماکن

قسمت اول این نوشتار با را با عنوان هزینه‌های تاریخی و اقتصادی غلط‌های فرهنگی بخوانید.

خسارت‌های فرهنگی ارزشی برخی از نام‌گذاری‌ها هرگز جبران پذیر نیست! نام‌گذاری‌های اماکن،‌ جدای از آن که باید امکان تلفظ و نگارش صحیح آسانی داشته باشد، باید از آوای خوبی نیز بهره داشته باشد،‌ چنان که از نظر معنایی نباید دچار مشکل باشد، ‌اماهمه این‌ها در کنار القای فرهنگ غلط،‌هیچ به حساب می‌ایند. بر نویسنده پوشیده نیست که طرح این نکات چه بسا برخی از سطحی‌نگران را به جبهه‌گیری برانگیزد،‌ به ویژه آنانی که همه دارایی‌شان، چیزی جز سخنان کلیشه‌ای و شنیده‌های ابتدایی نیست،‌ همان‌طور که سال‌ها پیش، کنشگری دردمند، از نام‌گذاری مراکز آموزشی ابتدایی، به ویژه مهد کودک‌ها با پیشوندهای خاص نالیده بود که چه آثار بدی ممکن است بر کودکان بگذارد، ‌اما برخی چنان براو تاختند که دیگر کسی جرأت طرح آن مباحث را نیافت،‌اما تا به کی می‌توان از واقعیت‌های تلخ و دردناک چشم پوشید و هم‌چنان در مسیر غلط پیش رفت. غلط‌های فرهنگی یکی از آن دردهاست که باید شنیده شود و برای آن اندیشه‌ای کارآمد صورت گیرد. در این کوتاهه، به سه دسته از نام‌گذاری‌ها اشاره می‌شود که به رغم تفاوت سطوح، آثار گرانباری درحوزه فرهنگ دارند.

۱.اصرار اداره اماکن بر انتخاب نام‌های ارزشی برای مکان‌های با کارکرد عمومی و جلوگیری از نام‌های بد، در جای خود لازم و ستودنی است، گر چه فهم آن که کدام نام، باری ارزشی یا غیرارزشی دارد، ‌تنها از عهده فرهنگ‌شناس و آگاه برمی‌آید و این خود دردی بزرگ است که گمان می‌رود هر کسی می‌تواند برای عرصه فرهنگ تصمیم بگیرد یا نظر دهد. حوزه فرهنگ، مثل دیگر حوزه‌های اجتماعی، بلکه حساس‌تر از آنها،‌ نیازمند دانایی و تخصص است و از ورود بسیاری از افراد، ‌بلکه اقشار و اصناف به این حوزه باید ممانعت جدی کرد،‌ اما چه باید کرد که چنین نیست.

صرفا برای نزدیک شدن ذهن مخاطب، اشاره‌ای به دسته‌ای از نام‌گذاری‌ها می‌شود؛ نام‌گذاری برخی از مغازه‌ها به نام‌های ائمه(ع)، خصوصا مکان‌های غذاخوری و ساندویچی و دیگر خوراک‌پزی‌ها، وهنی آشکار است، همان‌طور که آپاراتی آیت‌الله فلان یا کله‌پاچه‌ای فلان و یا هتل صاحب‌الزمان یا مسافرخانه حضرت فلانی یا … جز توهین آشکار به آن شخصیت‌ها نیست، اما وجود دارد و چه بسا در نگاه برخی از سطحی‌نگران و ظاهربینان، نشانی از ایمان و پاک‌اندیشی صاحب آن هم به شمار آید،‌در حالی که اثر تخریبی آن، حداقل در عادی سازی ذکر اسامی و عناوین مقدس بسیار روشن است.

۲.غلط‌تر از نام‌گذاری‌های پیش‌گفته، چیزی است در باره کوچه ها، خیابان‌ها و اتوبان‌ها رواج یافته است. بی‌تردید در این نام‌گذاری‌ها رعایت حقوق‌فرهنگی جامعه ضرورت دارد و نمی‌توان با نام‌های بد، به حقوق فرهنگی تجاور کرد و شعور مردم را به بازی گرفت و این همان چیزی است که در مبارزه با تهاجم فرهنگی مد نظر است، اما با غلط‌های فرهنگی چه باید کرد؟ وقتی نام کوچه‌ای که در آن جز دامداری وجود ندارد یا محله بداخلاقان است،‌ به نام انسان‌های موجه، بلکه مقدس، چه آثاری در ذهن مخاطب پدید می‌اورد، خصوصا اگر کوچه‌های پاک و تمیز و بالادست به نام گل‌ها یا چیزهای دیگر باشد که ناخواسته ذهن‌آدمی را به سوی ارزش‌گذاری‌های تطبیقی می‌کشاند که قطعا پذیرفتنی و مطلوب نیست.

نام‌گذاری خیابان‌ها و اتوبان‌ها نیز چنین است. هنگامی که خیابان طویل و پهنی که از زیبایی‌های طبیعی و شهری نیز برخوردار است به نام فردی از اشخاص سیاسی یا فرهنگی یا نظامی نام‌گذاری می‌شود و در کنار آن خیابان یا اتوبان کج و معوج و نازیبایی به نام امامی، چه چیزی را به ذهن مخاطب القا می‌کند؟ جز آن است که شنونده در ناخودآگاه ذهن خویش، صاحب نام خیابان بزرگ‌تر و زیباتر را از صاحب نام خیابان کوچک‌تر و نازیبا،‌ بهتر می‌انگارد یا با شنیدن نام خیابان،‌ یکی را بزرگ‌تر از دیگری تصور می‌کند؟

گذشته از آن، ادبیات حاکم بر فضای‌عمومی‌جامعه، ‌باید مانع نام‌گذاری خیابان‌ها به نام افراد بزرگ و محترم باشد. همه ما می دانیم در بسیاری از شهرها، ‌خیابان‌ها را به سر و ته فلان معرفی می‌کنند و گاه از آن هم بدتر، و رخدادهای بد اخلاقی را صرفا با نام خیابان و بدون ذکر اتوبان یا خیابان بر زبان می‌آورند مثلا می گویند سرِلاله یا تهِ عراقی،‌ یا می‌گویند در همّت چنین شد و در صیّاد چنان که با اندک تأملی می‌توان به غلط‌های فرهنگی آن پی برد. توضیحی بیش از این مایه رنجش جدی است،‌ اما ذکر این واقعه به تنهایی عمق چنین غلطی را نشان می‌دهد. روزی اتفاق بدی در بزرگراه امام علی (ع) تهران رخ داده بود و مردمی که در باره آن گفتگو می‌کردند، ‌بی‌توجه به کلام خویش،‌همه چیز را به امام‌علی(ع) مرتبط می‌کردند که البته مرادشان اتوبان بود، ‌ولی این تنها نام امام بود که بر زبانشان جاری بود.

۳. بیش از آن دو، نام‌گذاری آرامستان‌های کشور است که به راستی همه معادلات اعتقادی افراد را به چالش می‌کشد. نمی‌دانم این نام‌گذاری چرا رخ داد،‌ اما چنان که روشن است، همه کرد و کارهای آدمیان در باور دینی اسلام و دیگر ادیان، به طور دقیق سنجیده می‌شود و انسان بدکار و پست به جهنم انداخته می‌شود و انسان نیکوکار و والا در بهشت جای می‌گیرد و بی‌تردید این آموزه برای ترغیب انسان‌ها به کارهای نیک و بازداری آنان از زشتی‌ها، بسیار موثر است، برای همین از کودکی تا مرگ،‌ این آموزه آویزه گوش آدمیان است تا دست از پا خطا نکنند، اما آن چه همه این باور را به چالش می‌کشد، نام‌گذاری قبرستان‌ها به بهشت فلان است که جدای از القای ناهمترازی آنها – چون قبرستان کوچکی به بهشت فلان معصوم نام گذاری می‌شود و قبرستان بزرگ و چشم‌نوازی به نام دیگری که خود القای پیام نادرستی خواهد کرد- بهشت را در ذهن مخاطب، به قبرستانی آباد یا مخروبه تقلیل می‌دهد که اگر فردی پول‌دارتر باشد می‌تواند در جای بهتری جای بگیرد و اگر فقیر باشد در دوردست به خاک سپرده می‌شود و هم‌چنین در آن هزار و یک اتفاق خوب و بد می‌افتد و دیگر قضایا. این تصویر خوبی از بهشت نخواهد بود.

آیا می‌توان ذهن نونهالان، نوجوانان و حتی جوانان را به تفکیک میان امر عقیدتی/ ذهنی و عینی کشاند تا فرق بارزی میان آنچه در عقاید خویش از بهشت دارند با آنچه در بیرون با آن روبرو هستند قائل شوند؟ به نظر می‌رسد چنین چیزی امکان نداشته باشد. بی‌گمان مخاطبان با شنیدن بهشت، پیش از هر چیز آرامستان را در ذهن خواهند آورد و حداکثر آن که آنجا را مقدمه بهشت موعود خواهند دانست که چندان دل‌انگیزشان نخواهد بود.

ضمن آن که پیوند نام پیشوایان با چنین مکان‌هایی،‌ خود مشکل دیگری است. به نظر می‌رسد مبارزه با غلط‌های فرهنگی اهمیتی بیش از مبارزه با فرهنگ‌های غلط داشته باشد و بی‌توجهی به آنها خسارت‌هایی را به بار می‌اورد که هرگز جبران‌پذیر نخواهد بود، پس بیاییم راه‌گریزی بیابیم.

* دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

مجله خبری recive.ir

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا