فرهنگ و هنر

حکایت آن چشم هایِ سرخِ بیخواب؛ درباره فیلم «موقعیت مهدی»

حکایت آن چشم هایِ سرخِ بیخواب؛ درباره فیلم «موقعیت مهدی»

هادی حجازی فر در اولین تجربه کارگردانی سراغ سوژه و ژانری چالش برانگیز رفته که توانایی های او را در چند سطح محک می زند؛ از فیلمنامه که همکاری مشترکی از او و ابراهیم امینی است تا کارگردانی و بازیگری و … مهمتر از همه اینکه به هر حال از سوی بازماندگان شخصیت محوری محک زده خواهد شد.

محوریت فیلم «موقعیت مهدی» با شخصیت شناخته شده مهدی باکری است که به شکلی اجتناب ناپذیر زندگی برادرش؛ حمید باکری را هم دربرمی گیرد. هم او که خاطرات همسرش؛ فاطمه چهل امیرانی الهام بخش زنده یاد رسول ملاقلی پور برای ساخت فیلم به یاد ماندنی «هیوا» شد.

فیلمی که برای اولین بار رزمنده ای را درگیر عشق زمینی به تصویر کشید، رزمنده ای با چشمانی سرخ از کم خوابیِ حضور در عملیات های مختلف که برای همسرش نامه هایی عاشقانه از شوق بازگشت می نوشت.

حجازی فر این زندگینامه را که نسخه اصلی آن یک سریال تلویزیونی است، از نقطه ای دراماتیک و همراهی برانگیز آغاز می کند که جرقه آغاز رابطه عاطفی بین مهدی و همسرش صفیه است. فیلمساز هوشمندانه با شخصیت های واقعی فیلم به مثابه کاراکتر نمایشی برخورد کرده و با تکیه بر سویه های دراماتیک و نقاط اوج زندگی خطی آنها، زمینه ای برای همراهی تنگاتنگ مخاطب فراهم کرده است.

به این ترتیب وقتی شخصیت محوری یعنی مهدی و برادرش حمید در بطن زندگی، روابط خانوادگی و عشق و علاقه به همسر و فرزند برای مخاطب ملموس شدند، دغدغه های عقیدتی و ایدئولوژیک آنها هم به شکلی تدریجی بروز می کند نه اینکه همچون یک برچسب از پیش تعیین شده، واجد نگاهی شعاری و دگم و بسته باشند.

این شیوه معرفی و بسط و گسترش شخصیت شرایطی فراهم کرده که وقتی فیلم وارد بخش میانی یعنی فاز جنگ و عملیات های شناسنامه دار می شود، آدم ها در بطن اهداف و اندیشه و دغدغه هایشان حرکت کنند و در عین حال باورپذیر و غیر شعاری شوند. با چنین رویکردی است که تصمیم انتحاری مهدی برای اینکه پیکر حمید همزمان با بقیه شهدا از منطقه خارج شود، نیاز به شرح و بسط و توضیح اضافی پیدا نمی کند.

فیلم با وامداری به بطن زندگی مهدی و حمید باکری و از آنجا که از دل یک سریال استخراج شده؛ شیوه و فرمی گزینشی را برای روایت انتخاب کرده که چه بسا از معدود امکان های موجود برای فشرده کردن نقاط اوج درام زندگی آنها در یک گستره زمانی باشد.

فرمی متکی بر چند پرده نمایشی که در هر پرده، سویه ای پیشرونده از روال حضور آنها در جبهه و خانواده به تصویر درآمده و در انتها به یک تراژدی ختم می شود. تراژدی که هرچند با رجوع به منابع مستند مخاطب از آن مطلع می شود، اما زاویه نگاه فیلمساز به آن سویه ای شاعرانه و تصویری داده است.

چه بسا تنها نقد وارده به «موقعیت مهدی» را بتوان ناشی از دو نسخه ای بودن اثر و تبدیل شدن فیلم به ورسیونی فشرده از سریال دانست که مهمترین لطمه را به بخش میانی و داستانک‌ها و کاراکترهای فرعی وارد کرده است.

بخشی که در طول عملیات به واسطه حضور دو نوجوان برجسته و پررنگ می شوند و رفاقت آنها در گذشته و خط مقدم به نوعی قرینه پردازی می شود. این عریض شدن قصه در بخش میانی آنهم بدون مقدمه و منفک شدن درام از پیگیری مستقیم کاراکتر مهدی، لکنتی در روایت ایجاد کرده که توجه مخاطب را به فیلمنامه و اهمیت پهن شدن تدریجی تور قصه جلب می کند و چه بسا قابل ترمیم و رفع و رجوع باشد.

حضور حجازی فر در نقش محوری بخصوص با تکیه بر گریمی منحصر به فرد که تداعی کننده تام چهره مهدی باکری است، امتیاز مهمی به فیلم داده که در کنار بازی ملموس و روان او، درست بودن این انتخاب را تأیید می کند. همانطور که حضور بازیگران شناخته شده همچون ژیلا شاهی و روح الله زمانی در کنار بازیگران ناآشنا، فیلم را واجد ترکیبی یکدست و همخوان از بازی های رئال و همراهی برانگیز کرده است.

* منتشر شده در دنیای تصویر

مجله خبری recive.ir

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا