باش که صد صبح دمد، زین شب امید مرا
باش که صد صبح دمد، زین شب امید مرا
متن زیر بازنویسی از ندایی دلنشین و روایتی* پر رمز و راز از ماه رجب است که در آثار مکتوب تاریخ انسانیت، مستند است. بازنویسی اختصاصی recive را می خوانید:
« الشَّهْرُ شَهْرِی… »
گفت: این ماه، مال من است. « پرتو دیدار خوشش تافته در دیده من ۱»؛
گفتم آمدم و آن گاه: « آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا ۱»
*
گفت امشب، کسی می آید: اسم او «داعی» است و هر شب تا صبح می گوید:
«هست این میکده و دعوت عام است اینجا / قسمت باده به اندازهٔ جام است اینجا ۲»
*
درها گشوده و چهره ها گشاده. نجوایی مدام به گوش می رسد که : « سخن ای همنشین، از من چه خواهی/ که من با خویش دارم گفتگوئی ۳»
*
بازهم انگار بلند است ندایی: «من همنشین کسی هستم که با من بنشیند.»
و تو! این شهروند جهانی آشوبزده، تنها نجوا می کنی: « ای غایب از نظر که شدی همنشین دل / میگویمت دعا و ثنا میفرستمت ۴»
*
باز هم اوست صدا می کند: «من اطاعت میکنم از کسی که از من اطاعت کند. هر چه بخواهی به تو میدهم. »
و تو شهروند مانده در این شهر شلوغ، این فراخوان آسمانی را می شنوی که به گوش می رسد: « آینه خورشید شود پیش رخ روشن او / تابِ نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا ۵»
*
باز می بینی که ادامه می دهد: « ماه، ماه من است و بنده، بنده من» و می بینی که پیش می آید و گوهر وجودت را می بیند: « گوهرِ گم بوده نگر تافته بر فرق فلک / گوهریِ خوب نظر آمد و سنجید مرا ۶»
*
ندایی فرا گرفته است:« هر که در این ماه من را بخواند، من جوابش را میدهم. »
و بانگی که فردای امید را برای بنده مژده می دهد و روایتگر است:« هر سحر از کاخ کرم چون که فرو مینگرم/ بانگِ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا ۷»
*
نجوایی ناتمام است، برای آدمی که هیچ ندارد و دستش خالی ست و امیدش رنگ باخته و باز می گوید: « من این ماه را ریسمانی قرار دادم بین خودم و بنده خودم ۸»
جهان به کیش مهر می چرخد و در پس شب سیاهی آدمی، صبح امید در انتظار است:
« چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او/ باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا ۹»
پینوشتها:
* متن بالا دریافتی است از روایت پیغمبر اکرم که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی نَصَبَ فِی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مَلَکاً»؛ خداوند در آسمان هفتم فرشتهای را نصب فرموده است «یقَالُ لَهُ الدَّاعِی»؛ اسمش داعی است. «فَإِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَجَبٍ ینَادِی ذَلِکَ الْمَلَکُ کُلَّ لَیلَةٍ مِنْهُ إِلَی الصَّبَاحِ»؛ وقتی ماه رجب وارد میشود فرشتهای که در آسمان هفتم است هر شب از ماه رجب تا به صبح ندا میدهد: «طُوبَی لِلذَّاکِرِینَ طُوبَی لِلطَّائِعِینَ»؛ «و یقُولُ اللَّهُ تَعَالَی»؛ این ملک میگوید: ای مردم! میدانید امشب خدا دارد چه میگوید؟ «أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی»؛ من همنشین کسی هستم که با من بنشیند. «وَ مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی»؛ من اطاعت میکنم از کسی که از من اطاعت کند. هر چه بخواهی به تو میدهم. «وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِی»؛ هر که از من طلب غفران کند، او را میآمرزم. «الشَّهْرُ شَهْرِی»؛ ماه ماه من است. ماه رجب ماه خدا است. «وَ الْعَبْدُ عَبْدِی»؛ بنده هم بنده من است، هیچ کسی را طرد نمیکند. «وَالْعَبْدُ عَبْدِی وَالرَّحْمَةُ رَحْمَتِی»؛ رحمت، رحمت من است. «فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ»؛ هر که در این ماه من را بخواند، من جوابش را میدهم. «وَمَنْ سَأَلَنِی أَعْطَیتُهُ»؛ هر که در این ماه از من درخواستی کند به آن عطا میکنم. «وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیتُه»؛ هر که از من طلب هدایت کند، هدایتش میکنم. «وَجَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَینِی وَ بَینَ عِبَادِی» من این ماه را ریسمانی قرار دادم بین خودم و بنده خودم. «فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَی»….
۱: دو مصرع داخل گیومه از غزل استاد سایه
۲ و۳ : بیتی از پیام مشرق علامه اقبال لاهوری
۴: غزل شماره ۹۰ جناب حافظ
۵و۶و۷و۸و۹: ابیاتی از غزل جناب استاد سایه
/۶۲۶۲