یادداشت| ضرورت مواجهه صحیح و اصولی با پدیده افزایش مهاجرت
به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، سیاوش آقاجانی از فعالان فرهنگی و اجتماعی استان گیلان در یادداشتی نوشت: باوجود تذکراتی که رهبر معظم انقلاب درباره مهاجرت نخبگان بیان کردند ولی متأسفانه عمق مسئله توسط مسئولان کشور درک نشده است برای اینکه اولاً مهاجرت فقط درباره نخبگان دانشگاهی صورت نمیگیرد بلکه درباره کارشناسان و تکنیسینها و متخصصین و ورزشکاران و حتی افراد صاحب مهارت در بخشهای مختلف هم وجود دارد و فقدان نگاه ریشهای به عوامل مؤثر در این حجم مهاجرت، خسارتهای سنگینی را به کشور وارد میکند کما اینکه هماکنون وارد کرده است، خصوصاً که این معضل در شرایطی شدت یافته است که کشور در آینده نزدیک با بحران جمعیتی مواجه خواهد شد.
از عواملی که قطعاً در افزایش مهاجرت نقش داشته، مهاجرتپذیری کشورهایی است که با کمبود جمعیت پویا، فعال و جوان مواجه هستند، کشورهایی که متأثر از سیاستهای تحدید جمعیتی خود، هماکنون مجبور شدهاند از اقصی نقاط جهان مهاجر بپذیرند و چه مهاجرانی بهتر از نخبگان و متخصصان و اهلفن جوانِ ایرانی که آماده هضم شدن در فرهنگ بیگانه است؟! و درواقع اگر این کشورها امروز آغوششان برای ایرانیان باز است قطعاً از روی انسانیت نیست کما اینکه برخوردهای زننده ایشان با بسیاری از پناهجویان خارجی را شاهدیم، بلکه این آغوش باز از جهت رفع حوائج خودشان است و چه مکانیزمی بهتر از اینکه کشوری برای تربیت نسل خود هزینه کند و از میان آنها نخبگانی را کشف و تربیت نماید و کشوری دیگر بیاید و از این ظرفیت استفاده کند؟!
امروز کسی منکر این حقیقت نیست که مهمترین سرمایه هر جامعهای، سرمایه انسانی آن است و استفاده از سرمایه انسانی کشورهای دیگر چنان مقرونبهصرفه هست که برای استخراج آنها هزینه شود و این هزینه صرفاً به امتیازات و تسهیلاتی که به مهاجران داده میشود خلاصه نمیشود بلکه تشویق و ترغیب به مهاجرت و ایجاد یأس و دلسردی از وطن نیز موضوعیت مییابد که بخشی از این رسالت، توسط رسانههایشان و برخی نیز توسط ازخودبیگانگان داخلی دنبال میشود که بخشی از این خود بیگانگان، در قامت استاد و معلم، حقوقبگیر مدارس و دانشگاههای کشور هستند و به قول رهبر معظم انقلاب با ترغیب جوانان به مهاجرت، به کشور خیانت میکنند.
از سوی دیگر وجود مسئله بیکاری و مشکلاتی ازجمله عدمحمایت شایسته از نخبگان باعث شد تا مراکزی باهدف کاریابی برای کشورهای خارجی تأسیس شوند که اقتضای رونق چنین مراکزی طبعاً رونق مهاجرت بوده است و درنهایت تأسف، این مهاجرت هم عمدتاً از میان اشخاص غیرمتخصص و فاقد مهارتِ جویای کاری انجامنشده بلکه از بین اشخاصی انجامشده که به خاطر دانش و تخصص و مهارتشان در ایران شاغل بودند و یا میتوانستند بهراحتی شاغل شوند و بعضاً میتوانستند کارآفرین باشند و برای افراد زیادی شغل و برای کشور ارزشافزوده ایجاد کنند، مراکزی که متأسفانه هنوز مشغول فعالیت و چهبسا موردحمایت هم هستند.
البته نمیخواهیم مهاجرت را ذاتاً و فینفسه محکوم کنیم بلکه مهاجرت از باب علم و مهارتآموزی چهبسا پسندیده هم باشد اما نه اینکه یک دانشمند یا یک شخص ماهر که اکنون وقت بهرهبرداری از دانش و مهارتش است را برای همیشه یا برای سالیان طولانی از دست بدهیم! مشکل اصلی ما اکنون با این مهاجرتهایی است که بجای ظرفیتسازی برای ایران عزیز، موجب ظرفیت سوزی برای ما و ظرفیتسازی برای بیگانگان گردیده است، بیگانگانی که بعضاً از تمام ظرفیتهای خود، ازجمله ظرفیتهایی که از کشورهای دیگر فراهم کرده در جهت تقابل یا رقابت با همان کشورها استفاده میکنند.
مگر میتوان درباره مهاجرت نوشت و درباره ریشههای فرهنگی آن ننوشت، قطعاً از عوامل مؤثر در افزایش مهاجرت، بحران هویت، خودتحقیری، خود بیگانگی، بیگانهپرستی و لذتگرایی است، لذا باید همه عوامل آموزشی، رسانهای، هنری، فرهنگی، مذهبی و… پایکار بیایند و هویت اصیل ایرانی و اسلامی را خصوصاً در نسل جوان احیا کنند. وقتی از یکسو هویت ایرانی و اسلامی را در ذهن جوانان خود تثبیت نکردیم و از یکسو همین جوانان را زیر آماج تازیانههای تهاجم فرهنگی رها کردیم طبیعی است که با جوانانی مواجه شویم که وطن را خرابهای قلمداد کنند که باید هرچه زودتر از آن بگریزند.
یکی از عواملی که قطعاً در افزایش مهاجرت مؤثر بوده است، القای ناکارآمدی جمهوری اسلامی بهعنوان نظام مستقر در جغرافیای ایران بوده است. امروز در گام دوم انقلاب اسلامی با اذعان به برخی ناکامیهای جمهوری اسلامی که البته در هر نظام حکومتی دیگری هم کموبیش وجود دارند و البته در چهارچوب همین نظام هم قابل اصلاح هستند، ما در انعکاس موفقیتهای پرشمار و قابلتوجه جمهور اسلامی نیز موفق عملنکردهایم و این در توفیق القای ناکارآمدی جمهوری اسلامی که مستمراً بهعنوان یک خط مشخص رسانهای و هنری توسط دشمنان جمهوری اسلامی دنبال میشود، قطعاً مؤثر بوده است.
درباره ریشههای افزایش مهاجرت صحبت کردیم که بگوییم نمیتوان بهصورت سطحی و با بخشی نگری با آن مقابله کرد و اما چاره چیست؟
باید قدر سرمایه انسانی را بدانیم، نباید با رفتارهای اشتباه ازجمله سربازی اجباری، نگاههای تنگنظرانه، تبعیض و… موجب یأس و ناامیدی ایشان بشویم، باید مانند یک سرمایه واقعی با ایشان برخورد کنیم، باید امکان رشد و پیشرفت را برای ایشان فراهم کنیم، باید نخبه پروری و شایستهسالاری را جایگزین لابیگری و رابطه بازی کنیم و این بهصرف تشکیل بنیادهایی از جنس بنیاد نخبگان و تقدیر از جامعه دانشگاهیان و ادعای اتصال دانشگاه و صنعت و گفتاردرمانی محقق نمیشود.
باید با استفاده از ظرفیتهای نخبگان، احساس مفید و مؤثر بودن و غنای ایشان را بالا ببریم، نخبگان و شایستگان و متخصصان و همه سرمایههای انسانی بدون تبعیض باید احساس کنند از وجودشان به نحو مطلوب استفاده میشود و قدر این استفاده هم دانسته میشود و نه اینکه مثلاً پزشک احساس اهمیت کند و پرستار کنارش، احساس حقارت که اگر چنین شد موجب مهاجرت پرستاران میشویم که شدهایم. باید کرامت همه مشاغل و همه شاغلان و همه متخصصان حفظ شود، باید بپذیریم که خطر مهاجرت، متخصصان همه بخشها را تهدید میکند.
باید در برابر خودتحقیری و ازخودبیگانگی که در مدارس و دانشگاههای ما در حال پیاده شدن است بایستیم. متأسفانه معلمان و اساتید دانشگاهی متعدد داریم که خودشان دچار این عوارض هستند و آنها را در نسل جوان اشاعه میدهند بهنحویکه ورود به یک کلاس درس میتواند عزم مهاجرت را در دانش آموزان و دانش جویان ما ایجاد و تقویت کند. البته باید توجه کنیم که بسیاری از مبتلایان این عوارض از ظرفیتهای کشور هستند و باید کوشید عارضههای ذهنی این افراد را چه با اصلاح اشکالات و چه با پاسخگویی به شبهات و چه با رعایت کرامت ایشان رفع کرد و البته باید در صورت لزوم فرد صاحب عارضه را از جامعه حساس دور کرد.
از عوامل مؤثر در افزایش مهاجرت، نگرانی نخبگان و مردم عادی نسبت به آینده خود و فرزندانشان است و این نگرانی باعث میشود خودشان یا فرزندانشان را به دیار غربت گسیل کنند تا شاید مشمول آینده سیاهی که در ایران برایشان تصور میکنند نشوند و از این حیث بهطورجدی ما باید در اصلاح نظام حکمرانی با رویکرد افزایش سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی گامهای جدی برداریم. اداره کشور باید به نحوی انجام شود که احساس ناامنی و یأس وعدم ثبات به حداقل ممکن برسد و باید عواملی که موجب این احساسات ناخوشایند میشوند یعنی فقر، فساد، تبعیض، بیثباتی، ناکارآمدی، سربازی اجباری و غیره از کشور زدوده شود.
در برابر القای چهره ناکارآمد از جمهوری اسلامی اما چارهای وجود ندارد جز اینکه یک تصویر واقعبینانه و منطقی از ضعفها و قوتها و ظرفیتهای جمهوری اسلامی بیان شود همانطور که متن بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی حاوی و مروج چنین نگاهی است. امروز ترویج نگاه حاکم بر بیانیه گام دوم انقلاب که در عین واقعبینانه بودن، امیدبخش نیز هست باید در دستور کار حاکمیت و همه دلسوزان انقلاب اسلامی قرار گیرد و با استفاده از ظرفیت هنر و رسانه در جان مخاطب نقش ببندد که یکی از برکات فراوان چنین رویکردی، قطعاً کاهش مهاجرتهای مضر و غیرضروری خواهد بود.
انتهای پیام/۳۳۸۹