«پستچیها» هنوز ایستادهاند!
به گزارش گروه جامعه خبرگزاری فارس، حدیث دانش راد،مدیر روابط عمومی مرکز تجزیه و مبادلات پستی در یادداشتی که در اختیار این خبرگزاری گذاشته، آورده است: دو سه ماهی بود که میگفتند در دوردستها سرو کلهاش پیدا شده ولی دیری نپایید که سوغات چین، گریبان ما را هم گرفت.
روزهای اول، بیشتر شبیه شوخی تلخی بود که آسایش و بیخیالیهای شیرینمان را نشانه گرفته بود، اما وقتی گفتند دیگر نباید عزیزان و اعضای خانوادهتان را در آغوش بگیرید، با دوستانتان دست ندهید و به دیگران هم نزدیک نشوید، تازه انگار فهمیدیم مثل اینکه قضیه خیلی هم جدی است.
تا چشم بر هم گذاشتیم دیدیم، بله، مهمان ناخوانده کنگر خوردو لنگر انداخت و این بار صاحبخانه، اسیر این میهمان بدشگون شده بود.
ما هم تنها کاری که ازمان برمیآمد این بود که سر به سرش نگذاریم و با دم این جانور بازی نکنیم.
هنوز در بهت به سر میبردیم و ناباورانه آمار روزافزون ابتلاء و عزیزانی را که از دست میدادیم رصد میکردیم که قرنطینه و اعمال محدودیتها آغاز شد. آنهایی که میتوانستند، مایحتاج چند روز و چند هفته را تهیه کردند، آنهایی هم که مشتری دائمی و وفادار سایتها و فروشگاههای اینترنتی بودند، در کنار خرید کالاهای پر زرق و برق، خواستههای نه چندان ضروری و شاپینگ تراپیشان، نیازهای روزانه را هم به سبد خریدهای دیجیتالی و غیرحضوری اضافه کردند.
روز به روز بر مشتاقان خریدهای مجازی افزوده میشد و مردم بیشتر با خود کنار میآمدند که به فروشگاههای ندیده و کالاهای لمس نکرده اعتماد کنند و حتی برای خرید نان هم از خانه خارج نشوند،به امید گسستن زنجیره بلا و چشیدن طعم دوباره سلامتی، عافیت و آسودگی.
و در چشم بر هم زدنی، یک ویروس چند ده نانومتری فرهنگ خرید و مصرف و اساسا زندگیمان را تغییر داد.
حالا دیگر نبض زندگی به شماره افتاده و همه جا نَقل حماسه پزشکان و پرستارانی بود که برای نگاه داشتن همان لبخندهای بیجان بر لب شهروندان، با ایثار و صبر وسط میدان ایستاده بودند که ما هر روز کمتر نشویم.
همه چیز شوکه کننده بود، فضای سنگینی در شهر، آمیخته به بهت، ترس، غم و درد بر زندگی روزمره مردم سایه افکنده بود و مرگ بسان صیادی سیری ناپذیر بر سر هر کوچه و معبر به کمین نشسته بود.
در این میان و در کنار فداکارانی چون پزشکان و پرستاران، کارکنان بخشهای خدمات عمومی و امثال آنان، یک گروه دیگر از مردم هم در دل خطر، بی وقفه، بدون تعطیلی و فراغت در میانهی میدان حضور داشتند که کمتر نامی از آنها برده میشد!
پستچیها، این خادمان حفظ ارتباط مادران با فرزندان سرباز و دانشجو، این قاصدان پیامِ”ملالی نیست جز دوری شما”، با پیشینهای از جنس اعتماد و امانتداری، همآنانی که در روزهای جنگ تحمیلی، زلزله، سیل و بلا همواره خدمت رسان بودند.
روئینتن نبودند، اما وقتی دریافتند که باید در میدان بلایی دیگر، باز هم بیش از پیش باشند، تمام قد ایستادند.
برای آنها که پس از فراگیر شدن ارتباطات دیجیتال و گسترش فضای مجازی، عرصه خدمتشان از رساندن نامههای هموطنان به دریای آرامی مملو از بسته ها و امانات تبدیل شده بود، حالا حجم خیره کننده کالاهای اینترنتی خریداری شده مردم، اقیانوس نا آرامی بود که اگر موجشکنانه به آب نمیزدند، بیم آن میرفت که سونامی خانمان سوزی که مردم را خانهنشین کرده بود، بیرحمتر بتازدو ویرانی بیشتری به بار بیاورد.
هرچند امواج سهمگین این سونامی تعدادی از عزیزترینهای آنها را هم با خود برد، اما رادمردانه ایستاده و لحظه ای از خدمت بازنماندند و مسئولانه به اعتماد دیرین مردم به پست پاسخ شایسته دادند.
حالا دیگر دارد دو سال میشود که مردان و زنان غیرتمند خانواده بزرگ شرکت ملی پست، بی تردید و درنگ و بدون حتی لحظه ای ترک سنگر خدمت، به امید تابیدن دوباره آفتاب سلامتی و عافیت و آمدن روزهای خوب همچنان ایستادهاند.
به امید آن روز …
انتهای پیام/