پزشکی که دست رد به سینه هیچ بیماری نمیزند/ وقتی «اینجا» میشود، «پایتخت» چرا؟
خبرگزاری فارس ـ همدان: زهره عباسیصالح؛ تکلیفش را در همان مقطع اخذ دانشنامه پزشکی عمومی با خودش و همه روشن کرد، «نجات جان انسانها»، دیگر هیچ چیز و هیچ کس نمیتوانست او را از مسیرش منحرف کند. هرچند اوایل کارش نمیدانست چرا پزشکی میخواند و تنها به واسطه هوش بالایی که داشت وارد این رشته شد اما به مرور خود را پیدا کرد و به قداست حرفهاش پی برد.
دکتر مهرانگیز زمانی بناب؛ فلوشیپ سرطانشناسی زنان (انکولوژی) و متخصص زنان و زایمان در همدان؛ یکی از پزشکان حاذق این شهر که لحظهای از مسئولیت پزشکی خود کنار نمیکشد چون قسم یاد کرده تا هیچگاه منافع بیمار را بر منافع خود ترجیح ندهد.
گاهی ساعتها شبزندهداری و بیخوابی در نجات جان یک بیمار، توانی برای این پزشک باقی نمیگذارد و میشود روزی به خاطر فشار در بستر بیماری بیافتد و چند روزی نای ایستادن و انجام کارهای روزمره را هم نداشته باشد، اما اینها باعث نمیشود از طبابت دست بکشد.
بیماران زیادی از شهرهای مختلف به او مراجعه میکنند، گاهی پزشکانی از عمل جراحی برخی از بیماران سرباز میزنند و به آنها پیشنهاد میدهند راهی پایتخت شوند آن هم با هزینههای هنگفت، اما او به واسطه تخصص و توانمندی، این بیماران را در همین شهر پذیرا میشود و سعی میکند در حد توانش کمک کند تا با کمترین هزینه و نزد یک پزشک کاربلد کارشان انجام شود و بهبود یابند.
دکتر زمانی که اخیرا یک جراحی سنگین و طولانی او را راهی استراحت طولانی کرد، ما را بر آن داشت که به سراغش برویم و جویای احوالش شویم. در این بین گپ وگفتی هم داشتیم که در ادامه شما را دعوت به خواندن صحبتهایمان میکنم.
فارس: خانم دکتر ممنون که پذیرفتید در خدمت شما باشیم، از حال و اوضاعتان چه خبر؟
خواهش میکنم ممنون از اینکه جویای حالم بودید، خدا را شکر خوبم. تنها یک ناراحتی کوچک بود که رفع شد، آن هم به خاطر فشار کار، الان خوب هستم و خوشبختانه به کارم هم میرسم.
فارس: از آن اتفاق و عملی جراحی بگویید.
راستش، یکی از اساتید و همکارانم رحم بیماری را ۱۰ روز پیش از مراجعه به مطبم، به خاطر بیماریی که داشت درآورده بود و بعد از این عمل جراحی، بیمار دچار خونریزی شدیدی شده بود. گاهی مواقع بیمارانی که چند بار عمل میشوند، بخیههایشان سخت جوش میخورد و دچار مشکل میشوند و این بیمار هم به خاطر ماهیت چند بار عمل دچار خونریزی شده بود.
ما بیمار را بستری کردیم و خونریزی قطع شد، روز بعد اتک زد که اتک اول جواب داد و در اتک دوم به اتاق عمل بردیم و بدون اینکه شکم را باز کنیم ، از ناحیه واژن به بخیهها دسترسی پیدا کردیم که کار سختی هم بود. بخیه را انجام دادیم و خوشبختانه فرایند به خوبی پیش رفت و چون کار سختی بود و طولانی، فشار بر من غالب شد و چند روزی ناراحتی پیدا کردم. البته همزمانی با تزریق واکسن کرونا هم بود که میگویم نکند به خاطر آن باشد اما تشخیص اطرافیان هم این است که یک هفته قبل، تزریق واکسن کرونا داشتم و نمیتواند از آن باشد.
بالاخره گذشت و من هم خوب شدم.در زمان استراحتم مجبور شدم به پزشک قبلی بیمار بگویم که ویزیتهای بعدی او را انجام دهد که ایشان نیز با سعه صدر پذیرفت و البته بیمار متعلق به ایشان بود. بعد از بهبودیام، هر دو یعنی بیمار و پزشک معالج هر دو به مطب آمدند و قدردان کارم بودند، هرچند انتظار نداشتم و من تنها به وظیفهام عمل کرده بودم. در چنین مواقعی برخی پزشکان به سختی قبول میکنند که بیمار پزشک دیگری را درمان کند، اما من اینطور نیستم و هرچه در توان باشد را به کار میگیرم تا یک بیماری بیشتر زجر نکشد و زودتر بهبود یابد.
فارس: بفرمایید چه شد که رشته پزشکی را انتخاب کردید؟
آن زمانی که رشته پزشکی را انتخاب کردم دروغ است که بگویم به نجات بشریت فکر میکردم و هیچ ایدهای نداشتم و تنها دانشآموز باهوشی بودم که نمره بالایی گرفته و میخواهد پزشکی بخواند، معمولا افرادی که معدل بالاتری دارند به سمت رشته پزشکی میروند که شاید اصلا علاقهای هم نداشته باشند و من هم اینطور بودم که به واسطه نمرههای بالا وارد این رشته شدم اما به مرور علاقه پیدا کردم و حتی عاشقش شدم. میشود گفت ۶ یا ۷ سال گذشت و دیدم، کسانی تنها از نجات جان بشریت صحبت میکنند اما ما به آن عمل میکنیم، این شد که به زیبایی و قداست کارم پی بردم.
واقعا این حرفه برکات مادی و معنوی زیادی داشته و آن را در زندگیام حس کردهام. میدیدم که افراد زیادی زندگیهای خوبی دارند اما آن رضایتمندی نیست در حالی که من به یک بیمار که رسیدگی میکنم و یک عمل جراحی را ساعتها انجام و به سرانجام میرسانم، برایم خوشایندی وصفنشدنی دارد و معنی بسیار که شاید برخی درک نکنند.
وقتی بیماری برای یک عمل کنسر به تهران مراجعه میکند و میگویند باید هزینه هنگفتی پرداخت کند اما من او را با کمترین هزینه و حتی در بیمارستان خصوصی جراحی میکنم، آن رضایتمندی کم کم عشق و علاقه را به وجود می آورد.
فوق تخصصم کنسر زنان را هم به خاطر نیاز بیمارستان فاطمیه و استان همدان گرفتم. خیلی از پزشکان علاقهای به جراحیهای کنسر ندارند، چون بسیار سنگین است و بیشتر هم تعهد و تعلقام بود که وارد این حرفه شدم.
گاهی متاسفانه برخی از بیماران مبتلا به سرطان چنان روحیه ضعیف و شکنندهای پیدا میکنند که نمیتوانند رفتار خود را کنترل کنند و بسیار عصبانی میشوند که حتی پزشک را هم در بیماری و درد خود مقصر میدانند. مواجهه با این بیماران دشوار است و تنها تعهد و تعقل است که میتواند ما را به نجات جان آنها هدایت کند. در این مواقع پزشکان یکی از مهارتهای که میآموزند مدیریت خبرهای بد و نحوه انتقال آن به بیمار و همراه است و این خداوند است که توان آن را به ما میدهد تا وارد این مقولهها بشویم و برای نجات جان بیماران تلاش کنیم.
فارس: چه تعریفی از حرفه پزشکی دارید؟
وقتی مدرک پزشکی میگیری و سوگندنامه را قرائت میکنی در واقع متعهد میشوی که تمام منافع خود را بر بیمار مقدم ندانی، یعنی اگر منفعت من در استراحت و مال اندوزی و رها شدن است، آنها را بر خود حرام بدانم و تنها منفعت بیمار را در نظر بگیرم.
همواره به رزیدنتهایم این جمله را میگویم که اگر فرزندان من با وسیله نقلیه مثل آژانس، اسنپ و … جابهجا میشوند و من دیگر دغدغهای ندارم که چطور رفت و آمد کردند و معطل تاکسی نبودند و به موقع رسیدند، هزینه این اطمینان خاطرم از جیب بیمار پرداخت میشود. این کوچکترین، حداقلترین و نازلترین مثال اما گویاترین بود تا از کارم بگویم. واقعیت به نوعی بیمار نان شب مرا میدهد و من هم وظیفه دارم تمام توان خود را برای سلامتی او به کار گیرم.
بارها و بارها پیش آمده که برای بیماران بدحالی چندین روز و آن هم به فاصلههای کم در «آی سی یو» ماندم و مراقبت کردم تا گاهی از وضعیت کما خارج شوند و به هوش آیند. فرآیندهایی مثل آمبولی که باعث میشود بیمار، دچار کما شود و یا خونریزهای بعد از زایمان که کنترل سخت شده و حوادثی را به دنبال داشته است.
در قدیم اگر مادری سر زایمان از بین میرفت میگفتند «آل برده است» اما امروز در یک مدت زمان مرگزا تشنج، علائم پره اکلامپسی و نیز با همه نوع خطر یک سالم میآورند و دو سالم میخواهند و ما بارها برای اینکه تعهد خود را به جا آوریم، بیدار بودنها را داریم و گاهی هم دچار مشکلات حاد ناگهانی و گذرا میشویم که نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم. بیمار اخیر هم به این شکل بود که خونریزی شدیدی پیدا کرده بود و مدیریت این وضعیت خیلی سخت بود که خوشبختانه به خیر گذشت و نجات یافت.
کاری که ما پزشکان میکنیم وظیفه است و چیزی خارج از آن نمیتواند باشد، ما ابتدا و فارغ از هر چیزی نان این وظیفه را میخوریم ولو خیلی اندک باشد، چون در حال حاضر ویزیت یک فوق تخصص در ایران اگر خیلی بالا باشد سه یا چهار دلار است درحالی که در نقاط دیگر تا ۷۰ دلار و بالا میگیرند. با این صحبتها میخواهم این را بگویم که با کمترین تعرفه اما متعهدترین پزشکان را در کشور داریم.
هجمهها بالاست و صحبتها در مورد حرفه پزشکی بسیار، اما واقعا پزشکان ما متعهدترین پزشکان دنیا هستند. میگویند اگر میخواهی جامعهای را بالا ببری بزرگان و فرهیختگان آن را بالا ببر و اگر میخواهی جامعهای را پایین بیاوری بزرگان و فرهیختگان آن را پایین بیاور، امروز در کشور هجمهها به برخی از حرفههای مقدس موج میزند، هرچند کرونا باعث شد فرآیند تغییر یابد و معلوم شود قشری که ایثار میکند چه کسانی هستند، در این کرونا با شرایطی مواجه شدیم که برخی پدر و مادرها بیمار خود را در بیمارستان رها کردند اما پرستاران و پزشکلان ما ایستادند و به آنها رسیدگی کردند.
فارس: در حال حاضر در کدام بیمارستان مشغول فعالیت هستید؟
در بیمارستان دولتی فاطمیه و خصوصی بیمارستان بوعلی و مطهری فعالیت دارم.در سوابقم کارهای مدیریتی هم هست که مدیر گروه بودم، معاون آموزش بالینی، رئیس دانشکده، مشاور رئیس دانشگاه علوم پزشکی در امور بانوان، رئیس بیمارستان در دو مقطع و دیگر کارهای اجرایی که انجام دادم. تقریبا بیش از ۲۰ سال سابقه در مجموعه علوم پزشکی، هر جا نیاز به کمک بوده، قدم گذاشته و پیش رفتهام.
اگر امروز گوشهای از کار ما پزشکان، باعث تحسین دیگران میشود، به خاطر تعلیم و تربیت معلمان متعهد و دلسوز است. وقتی در ارومیه پزشک عمومی را شروع کردم و بعد در تبریز ادامه دادم(به خاطر شرایط بمباران از ارومیه به تبریز رفتم و آنجا فارغالتحصیل شدم که امروز فارغالتحصیل ارومیه ـ تبریز حساب میشوم) اساتید خوبی نصیبم شده بود که از آنها چیزهای زیادی بیاموزم، این بزرگان عملا با رفتار خود به ما میآموختند زندگی آن طور که فکر میکنیم، نیست.
برخی از انسانها بعد از مرگ نیز باقیاتالصالحاتی دارند که اساتید و پزشکان جزوی از آنها هستند. حال تصور کنید پزشکی به مدت یک هفته در مجموعهای نباشد آنگاه خواهید دید آن مجموعه از هم خواهد پاشید.
همواره به رزیدنتهایم میگویم آموزشهای دقیق من به شما به خاطر دوست داشتنتان و یا تعهدم نیست، بلکه تعهدم به کار شماست و میدانم اگر به واسطه آموزشهایم یک بیمار را نجات دهید، خیرش ابتدا به من میرسد و بعد به شما، ولو آنجا نباشم و مستقیم هم دخالتی نداشته باشم.
کسی که وارد رشته پزشکی میشود باید آن رشته را بپذیرد و به درجاتی برسد که رضایتمندی خالق هستی و خود را به دست آورد. اساتیدی که باعث میشوند ما به جایی برسیم رضاتمندی آنها را جلب کنیم، خداوند آنها را در آن دنیا میبخشد و قطعا جزو بخشیده شدگان به شمار میآیند.
فارس: به نظرتان نقطه قوت کار شما در چیست؟
با خودم عهدی بستهام که باید به آن عمل کنم؛ من عملهایی را میپذیرم که پزشکی آن را نمیپذیرد و بیمار مجبور است به تهران مراجعه کند، یا پزشک به بیمار هزینه بالایی پیشنهاد داده که از عهدهاش خارج بوده است. این بیماران را در بیمارستان دولتی یا خصوصی عمل میکنم. در بیمارستان دولتی جراحی دست رزیدنت است و من هم نظارت دارم اما در بیمارستان خصوصی خود صفر تا صد جراحی را انجام میدهم. اگر انجام ندهم بیمار ضرر میکند و نمیخواهم این طور باشد.
فارس: میشود بفرمایید کدام عملهای جراحی را انجام میدهید؟
بیشتر درآوردن رحمها، غدهها، کیستهایی که جراحی سخت و دشوار دارند، کنسر بدخیم، تومورهای تخمدان، تومورهای واژن، رحم و مواردی از این دست. البته در موضوع عملهای نازایی و زایمان را برای اینکه از تعداد بالای عملهای کنسر، روحم آزرده نشود، میپذیرم. در حوزه نازایی هم بد کار نکردهام و شیوههای مختص خودم دارم.
فارس: خانم دکتر اهل آذربایجان هستید، چطور شد که به همدان آمدید و اینجا فعالیت میکنید؟
برای اینکه تعریف دستیاری زنان همدان در کشور زبانزد بود، به اینجا آمدم و تخصص زنان را در این شهر گرفتم. قسمت هم این بود که اینجا ازدواج کنم و ماندگار شوم. البته همسرم اهل تهران است و زمان آشناییمان استاد دانشگاه همدان بود. او در حال حاضر جراح است.
حاصل ازدواج ما دو فرزند بوده که یکی از آنها هم دانشجوی رشته پزشکی است؛ در این سالها گاهی سختی کار ما باعث میشد که احساس کنم، روزی فرزندانم از کار ما زده میشوند و هیچگاه به سراغ حرفه پزشکی نمیروند اما آنها نیز به مرور زیبایی و قداست این حرفه پی بردند.
فارس: به عنوان صحبت پایانی، چه جایی از خداوند به خاطر این حرفه خود، شکرگزاری کردید؟
لحظه به لحظه. اولین بار زمانی از خداوند به خاطر این راه شاکر شدم که باعث نجات جان یک جانباز شدم که قلبش ایتک میزد، سالها پیش کاورز بخش قلب بودم و من این بیمار را شک میدادم که گاهی برمیگشت و گاهی میرفت. مدام به فاصله ۱۰ دقیقه برمیگشت و بار دیگر بدحال میشد تا اینکه به جایی او را رساندم که با هلیکوپتر صحرایی به تبریز اعزام شد و با آنژیو لخته برطرف و بیمار زنده ماند. آن زمان اعزام هلیکوپتر صحرایی باب نبود اما رئیس دانشگاه این را درخواست کرد و بیمار را اعزام کردند.
حاصل کارم باعث نجات یک مرد ۳۰ و چند ساله با بچههای قدم و نیم قد و همسری شد که گوشهای از بیمارستان چادر خود را بر سر کشیده بود و مدام گریه میکرد. آن روز هم شب را تا صبح بر بالین بیمار بودم و به او رسیدگی میکردم که سه روز وضعیتی مانند مراقبت از بیماری که تعریف کردم، پیدا کردم و حالم بد شد. اما خیلی مهم نبود و آن زمان هم بسیار خوشحال بودم و مدام فکر میکردم این کارم باعث نجات یک نفر شده است. خدا را هر لحظه شکر میکنم راهی را که انتخاب کردهام که صحنههای زیبایی دارد و با هیچ چیز آن را معاوضه نمیکنم.
انتهای پیام/89026/