پر از قرضم اما خوشحال!
پر از قرضم اما خوشحال!
نرگس کیانی: نمایش «احتمالات» به نویسندگی و کارگردانی علی شمس و با بازی بازیگرانی چون فرزین محدث، بهاره افشاری، دانیال خیریخواه، امیر باباشهابی و… در سالن چهارسوی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است.
در خلاصه داستان نمایش «احتمالات» آمده است: «احتمال همنشین شدن هرکسی با هرکسی یا هرکسی با هرچیزی یا هرچیزی با هرچیزی در هر حالتی ممکن است.» «احتمالاتِ» علی شمس، تاریخ چندصدساله کتابسوزی در ایران است؛ از اسکندر مقدونی تا اعراب، از اعراب تا مغول و از آنها تا قاجاریه و پهلوی.
علی شمس، بهاره افشاری، فرزین محدث، دانیال خیریخواه و امیر باباشهابی در کافه خبر خبرگزاری recive از این نمایش گفتند و آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگو با شمس است.
روزی کتابخانهای در این سرزمین کشف خواهد شد
از علی شمس میپرسیم ایده اولیه «احتمالات» چگونه شکل گرفت و او توضیح میدهد: «آنچه میخواهم بگویم تئوری همیشگیام بوده و هست. به نظر من امکان ندارد شما کشوری با این حجم از سبقه تاریخی و فرهنگی در تمدنسازی و… داشته باشید و تا به حال هیچ کتابخانهای در آن کشف نشده باشد و در خوشبینانهترین حالت ممکن، این اتفاق را به حساب هنوز مکشوف نشدن میگذارم؛ به حساب هنوز مکشوف نشدن هزاران تپه در خوزستان، تپههای اکباتان در همدان، تخت سلیمان و شهرهایی مثل بیشابور، استخر، دامنههای حوزه هلیلرود و بسیاری از تپههای مهم باستانی ایران که هنوز به شکل کامل کاوش نشدهاند و کاهلی و تعللی در کاوششان مشاهده میشود.»
او ادامه میدهد: «من همیشه امیدوارم مانند آنچه اواخر قرن نوزدهم، در دهه ۱۸۸۰ در سرزمین نینوا رخ داد و کتابخانه آشور بانیپال کشف شد و ما را با الواح گیلگمش، نخستین قصههای بینالنهرینی و… مواجه کرد در ایران نیز رخ دهد و کتابخانهای در کردستان، در بلوچستان، در لرستان، در دامنه مرکزی زاگرس یا حوزه تمدنی فارس کشف شود و من مطمئنم این اتفاق میافتد.»
بیشتر بخوانید:
«احتمالات» و اتفاق عجیبی که برای بهاره افشاری رخ داد
بهاره افشاری و تجربهای تازه و جذاب
نویسنده و کارگردان «احتمالات» میافزاید: «این تخیل همیشه با من بود که یک کتابخانه بالاخره کشف خواهد شد. چرا که نمیشود اینگونه نباشد. به نظرتان عجیب نیست که سر جمع بالای ۱۰ عنوان کتاب، به اندازه ۱۰ انگشت دست، از دوره باستان در دسترس نیست؟ و اگر بُندَهِش، کارنامه اردشیر بابکان، یادگار زریران و آن چیزی که از اوستا مانده است را منها کنیم عجیب است که با وجود آن حجم از کتاب، آن حجم از دانشگاه، آن حجم از مراکز علمی که در ایران وجود داشته است، که هم در سنگنوشتهها و هم در یادداشتهای غربیها ذکر شده است، این حجم از فقدان را مشاهده کنیم.»
او در جواب این که پس ایده اولیهاش از اینجا شکل گرفت، میگوید: «بله. مبنا، مبنای کتابسوزی است. ما متقن میدانیم که وقتی سامانیان سقوط میکنند و محمود غزنوی ماوراالنهر را میگیرد کتابخانه سامانیان در بلخ، در مرو کاملا سوزانده میشود یا در حمله مغولها یا در حمله اعراب همینطور و این یعنی دشمنی غاصب، دشمنی حملهکننده با فرهنگ بومی یک سرزمین و برخوردی قهری، یعنی تو به جای این که با قلم جواب دهی کتاب میسوزانی.»
من دشمن تئاتر سَهلَم
علی شمس در پاسخ به این سوال که آیا فرض او به عنوان نویسنده و کارگردان کار بر این است که مخاطب با پیشآگاهی تاریخی به تماشای اثر مینشیند؟ و آیا میپذیرد که این پیشآگاهی برای درک بهتر نمایش و دریافت آن ضرورت دارد؟ میگوید: «این مشکل من نیست. هر تئاتری، هر فیلمی، هر شعری مخاطب طبقه خودش را دارد. ضمن این که تماشاگر حق انتخاب دارد و من یقه کسی را نمیگیرم که به تماشای اثرم بنشیند. مسئله این است که من با کیفیتی از حضور در این سالها، تئاتری را پیشنهاد میکنم و تو یا آن را میبینی و دوستش داری یا میبینی و دوستش نداری. من برای مخاطب ارزش قائلم وگرنه میتوانم مثلا سیاه در دربار هارونالرشید هم کار کنم منتهی مسئلهای که وجود دارد این است که من به پیشآگاهی، به فهم وطندوستانه، به رویکرد پست مدرنی ناخودآگاه تماشاگر و به تئاتر ایمان دارم. من برای تماشاگری تئاتر میسازم که بتواند با اینها کلاژی ذهنی بسازد و در مقام کننده و عامل کار، دشمن تئاتر سهل هستم. من استعاره دوست دارم، من پیچش معانی دوست دارم و من دوست دارم کاری کنم که به کشف منجر شود و حظ ناشی از آن مکاشفه برایم بسیار مهم است.»
علی شمس در جواب این که با توجه به نداشتن تهیهکننده، با چه شرایط مالی «احتمالات» را روی صحنه برده است، توضیح میدهد: «پر از قرض اما خوشحال. دانیال خیریخواه یک ماه پیش در حال حساب و کتاب بود و متوجه شد برای آمدن سر تمرینها تنها چیزی حدود ۱۲ میلیون تومان پول اسنپ داده بود، همین یک مورد را ببینید و فکر کنید ما چهقدر باید درآمد داشته باشیم تا بتوانیم دستمزد بچهها را بدهیم؟! بهاره افشاری دو سریال شبکه نمایش خانگی را رد کرد یا فرزین محدث یک تئاتر را، امیر باباشهابی را از تئاتری دیگر بیرون کشیدم و فرزانه کمالی یک کار خوب شبکه نمایش خانگی را نپذیرفت و باقی اعضای گروه هم همینطور. اینها همگی یار غارند و به خاطر همین است که من پشت صحنه این تئاتر را حتی بیشتر از خودش دوست دارم.»
عدم حمایت موجود به مرگ طراحی صحنه، به مرگ تمرین و به مرگ تمام ویژگیهایی که یک تئاتر خوب را میسازد منجر میشود و به آینده سیاهی به نام چهارپایه، بازیگر- سلبریتی و تئاتر کمتمرین خواهیم رسید
او در جواب این که چرا نمایشش تهیهکننده ندارد و آیا کسی نبود که این مسئولیت را بر عهده بگیرد، میگوید: «تهیهکننده بود اما نمیتوانم خیلی در موردش صحبت کنم. یعنی دست و دهانم را از کلمه تهی کردهاند. بود اما به علت مسائلی که از دستان من خارج بود نتوانستیم همکاری کنیم و مجبور شدم خودم انجامش دهم و تا این جای کار ۱۶۰ میلیون تومان هزینه کردهایم.»
شمس در پایان میگوید: «معتقدم اساسا این حجم از عدم حمایت به مرگ طراحی صحنه، به مرگ تمرین و به مرگ تمام ویژگیهایی که یک تئاتر خوب را میسازد منجر میشود و به آینده سیاهی به نام چهارپایه، بازیگر- سلبریتی و تئاتر کمتمرین خواهیم رسید که تئاتر را از تمام ارزشهایی که آن را میسازد تهی میکند. چون اساسا هزینهفایدهاش جز ضرر و تحقیر و به هم ریختن روان تولیدکننده نخواهد بود.»
۵۸۲۵۹