«دادخواهی» را تظلمخواهی، شکایتبردن نزد دیگری و فریادخواهی معنا کردهاند؛ اما این روزها این کلیدواژه معنایی بیش از آنچه را در لغتنامه آمده است، شامل میشود.
کم نیستند خانوادههایی که حالا برای بیان آنچه بر خود و فرزندان و عزیزانشان گذشت، از این کلیدواژه استفاده میکنند.
خانواده جانباختگان هواپیمای اوکراینی نیز از این قاعده مستثنا نیستند. ۷۳۲ روز پیش، چند دقیقه پس از پرواز هواپیمای بینالمللی اوکراین، TOR-M1 فعال شد و با دو شلیک، پرواز 1+176 نفر را برای همیشه ناتمام گذاشت. از آن زمان به بعد «دادخواهی» شد تنها مطالبه این خانوادهها. جمشید رحمانیفر، پدر نسیم است.
نسیم وقتی در هواپیما نشست، فقط 25 سال داشت؛ اما حالا از او تنها خاطراتش برای پدر و مادرش مانده و ابزار و وسایلی که بهطور کامل به خانواده تحویل داده نشدند. پدر نسیم هم حالا در زمره دادخواهان قرار دارد.
میگوید تنها مطالبهاش کشف حقیقت است و اجرای عدالت. او جزء اولین نفراتی بود که خود را به دادسرای قضائی نیروهای مسلح رساند به امید دادخواهی؛ اما حالا و پس از دو سال پیگیری، میگوید با یک ترس بزرگ همچنان در نقطه صفر ایستاده است.
ترسش را ذبح عدالت به پای مصلحت عنوان میکند. در طول مصاحبه بارها تأکید میکند که این روزها به واسطه هزارویک دلیل پیدا و پنهان از کمترین حقوق شهروندیاش بهعنوان یکی از بازماندگان پرواز ۷۵۲ محروم شده، با این حال میگوید تا آخرین روز به پیگیری ادامه خواهد داد؛ تأکیدی که همان روز نخست به بازپرس دادسرای قضائی نیروهای مسلح هم گوشزد کرده: «میدانم آنطور که باید رسیدگی نمیکنید، ولی بدانید من هم آنطور که شما تصور میکنید، پیگیری نمیکنم».
محمود علیزاده طباطبایی یکی از وکلای پرونده است. او در جریان گفتوگوی مشروح خود با «شبکه شرق»، به تشریح روند قضایی طی شده پرداخت. از اینکه عنوان اتهام برخلاف تصور و البته مطالبه خانوادهها، قتل غیرعمد شد.
او در بخشی از این گفتوگو، روند فعلی پرونده را دور از مر قانون میداند و تأکید میکند در صورت ادامه این روند، دادگاه بینالمللی کیفری به مرجعی برای دادخواهی خانوادهها تبدیل خواهد شد.
آقای رحمانیفر! حدود دو سال از روز انهدام هواپیمای اوکراینی گذشته است. برگردیم به لحظهای که خبر سقوط هواپیما را به شما دادند. شما آن روز خودتان به محل انهدام مراجعه کردید؟ مشاهداتتان چه بود؟ برخوردهای خاصی را دیدید؟
درباره وسایل جانباختگان هم مباحث بسیاری مطرح شده است. شما بگویید بهعنوان یکی از خانوادهها، برخوردها با شما چگونه بوده است؟
یکی از چیزهایی که من در لایحه شکایتم هم مطرح کردم، این است که ما دو تا چمدان نسیم را تحویل دادیم، ولی یک چمدان را به ما تحویل دادند و گفتند این یکی را بار نزدهاند. گفتند آن یکی در هواپیما نابود شده است. گفتیم ما با هم تحویل داده بودیم. چطور یکی را بار زدید و یکی را بار نزدید؟ لپتاپش را به ما ندادند.
یکی از انتقادهای خانوادهها نوع مواجهه مسئولان با موضوع انهدام هواپیما بوده است. چه چیزی شما را بهعنوان خانواده جانباختگان آزار داد؟
من به یکی از آقایان هم گفتم که کاش حرف نزنید، چون هر وقت حرف میزنید، درد ما را بیشتر میکنید. به شعور ما اهانت میکنید. اگر بلد نیستید حرف بزنید، لااقل حرف نزنید.
یکی از گلهها و اعتراضات و شکایتهای ما این است که اگر صداوسیمای ما صداوسیمای ملی است، پس من بهعنوان اولیای دم و پدر یک جانباخته باید آنقدر حق داشته باشم که صحبتهایم شنیده شود.
برویم سراغ دادگاه. شما چه زمانی طرح شکایت کردید؟
من اولین نفر یا جزء دو، سه نفر اولی بودم که رفتم برای شکایت. از پزشکی قانونی مستقیم به دادسرای نظامی رفتم. همان موقع شکایت اولیه را ثبت کردم.
من بهعنوان یک شهروند عادی (اصلا کاری به پیشینه ندارم) از ابتداییترین حقوق شهروندی باید برخوردار باشم یا نه؟ من هیچی نمیخواهم جز کشف حقیقت و اجرای عدالت.
چرا من نباید بدانم آن لحظه چه اتفاقی برای بچه من افتاده است؟ به من میگویند که بعضی چیزها سرّی است. سرّی چیست؟ سرّیتر از بچه من که وجود ندارد. سرّی این بود که دیگر مشخص شد که هواپیما را خودتان زدید. دیگر از این به بعدش که سرّی نیست. چرا سه روز پنهانکاری کردید؟
به این ترتیب میتوان گفت که بعد از دو سال پیگیری، پرونده این سانحه همچنان روی نقطه صفر است؟
نقطه صفر هستیم چه بسا با یک نگرانی مضاعف! آن هم اینکه نکند از بعضی جهات این اصرار وجود دارد که حقیقت آنطوری که باید مشخص نشود… .
این روزها مباحث بسیاری درباره مسئله غرامت مطرح میشود. رئیس دولت سیزدهم هم دستوری برای تسریع در پرداخت غرامتها صادر کرد. سؤال من آن است که مگر خانوادهها به دنبال غرامت بودند که عمده اظهارات مسئولان به این موضوع گره خورده است؟
مسئله غرامت را در زمان دولت قبلی تصویب کردند. بازپرس یک بار با من و دیگر خانوادهها صحبت کرد.
به عنوان سؤال آخر، گفتید که خواستار دادخواهی هستید. یکی از نشانههای دادخواهی، ساخت بنای یادبود است. چرا بعد از دو سال این اتفاق رخ نداد؟
ما ساخت بنای یادبود را پیگیری کردیم. من و چند نفر از خانوادهها با فرماندار شهریار صحبت کردیم که آقا! آنجا! آن پارک برای ما دارای یک حرمت خاصی است. خون بچههایمان آنجا به زمین ریخته است. فکر میکنم ما این حق را داشته باشیم که آنجا یک قسمتی را، مثلا یک دیوارش را به عنوان بنای یادبود در اختیار بگیریم و روی آن نوشتهای باشد و لالهای بکاریم و تصویر هواپیمایی نقش ببندد و از این دست مسائل.
معاون امنیتی استاندار تهران با ساخت بنای یادبود مخالفت کرد؟
اصلا نتوانستیم او را ببینیم. اول گفتند که تغییر دولت است. بعد گفتند تغییر استاندار است. بعد گفتند درگیر برگزاری راهپیمایی اربعین است. چطوری بگویم! من ۵۹، ۶۰ سال دارم و دیگر بچه نیستم. میفهمم معنای این برخوردها چیست. حرفی هم نیست. بنای یادبود ساخته نشود مهم آن است که خانوادهها علاقه خاصی به آن محل دارند. میروند و میآیند.
حرف من آن است که ما از کوچکترین حق شهروندی هم محروم بودیم؛ مثلا روز دادگاه خانوادهها جمع شدند که با برگزاری یک راهپیمایی به محل برگزاری دادگاه بروند. ۵۰ متر پایینتر از دادسرا. آنقدر مأمور اطراف خانوادهها را گرفت که قابل باور نبود.
وکیل پرونده: اجازه خواندن پرونده را به ما نمیدادند
زمانی که این اتفاق افتاد، حدود ۱۰، ۱۲ نفر از خانوادهها سراغ من آمدند. ما رفتیم در بازپرسی سازمان قضائی و همان روز اول من به بازپرس گفتم که ببینید از نظر حقوقی، صالحترین مرجع برای رسیدگی به این پرونده، دادگاههای ایران است؛ ولی اگر شما منصفانه رسیدگی نکنید، هم دادگاههای اوکراین، هم دادگاههای کانادا و هم دادگاههای سایر کشورهایی که اتباعشان در هواپیما بودند، صالح به رسیدگی میشوند و این برای ایران خوب نیست.
روند کارشناسی طیشده در پرونده را چطور ارزیابی میکنید؟
ما از همان روزهای اول مرتب به دادسرا مراجعه میکردیم؛ ولی بازپرس میگفت که ما داریم کارمان را انجام میدهیم.
چه صلاحیتی؟
قانون نیروهای مسلح میگوید وکلایی میتوانند در دادگاههای نظامی وکالت کنند که مورد تأیید رئیس سازمان قضائی باشند. مدتی طول کشید تا استعلامها از وزارت اطلاعات، حفاظت اطلاعات سپاه، حفاظت اطلاعات ارتش و سایر دستگاههای امنیتی دیگر آمد.
وکیلی بود که ردصلاحیت شود؟
خیر، از همه ناصالحتر من بودم که با کمال تعجب تأییدم کردند. البته با اصرار خانوادهها. یعنی خانوادهها با رئیس سازمان قضائی و با دادستان جلسه داشتند و گفتند اگر صلاحیت وکلای ما را رد کنید، ما دیگر وکیل نمیگیریم. به هر جهت دو، سه ماه طول کشید تا صلاحیتها بررسی شد.
نه، فقط کیفرخواست را به ما دادند و گفتند بخوانید. ۲۰۰ صفحه کیفرخواست بود و جای مناسبی هم برای خواندن نبود. دو نفر بیشتر آنجا نمیتوانستند بنشینند و کیفرخواست را بخوانند. به هر جهت ما این ۲۰۰ صفحه کیفرخواست را خواندیم و طبق ماده ۳۸۸ آیین دادرسی کیفری، ایرادهایمان را اعلام کردیم.
ایرادها چه بود؟
اولا اینکه گزارش کارشناس باید به وکیل ابلاغ شود تا اگر اعتراضی دارد، اعتراض کند و گزارش به هیئت کارشناسان برود. گزارشی به ما ابلاغ نشد.
یعنی با همه این ایرادات جلسه اول دادگاه را تشکیل دادند؟
بله، در جلسه اول فکر میکنم از ۱۱۳، ۱۱۴ نفر از خانوادهها دعوت کرده بودند. اینها در جلسه حضور داشتند و حسابی اعتراض میکردند. قاضی به وکلا گفت شما موکلانتان را ساکت کنید.
چطوری میخواستد بهطور موازی هر دو کار را با هم انجام دهند؟
نمیدانم. اصلا امکانپذیر نیست. شاید یک یا دو صفحه از کیفرخواست را در همان جلسه اول خواندند؛ ولی اعتراضها بالا گرفت و نتوانستند جلسه را ادامه دهند.
گفتید اعتراض خانوادهها اجازه قرائت کیفرخواست را نداد. اعتراضشان فقط ناظر بر ایرادات بود یا مسئله دیگری هم وجود داشت؟
بخشی از اعتراضشان به نماینده دادستان بود. نماینده دادستان که آمد کیفرخواست را بخواند، خانوادهها اعتراض کردند و گفتند این آدم کسی است که وقتی ما به بازپرسی مراجعه و اعتراض کردیم، صراحتا گفته که «زدیم، کار خوبی هم کردیم زدیم».
متهمان پرونده همان ۱۰ نفر است که اعلام شد؟
بله، ۱۰ متهم در دادگاه حضور داشتند که خب اسامیشان را نمیتوانیم اعلام کنیم.
بالاترین رده نظامی متهم در پرونده، مسئول پدافند کل تهران است؟
بله که درجه سرتیپی دارد؛ ولی خب شکات میگفتند
آن ۱۰ نفری که گفتید متهم بودند، در این مدت بازداشت شدند؟
نه، ظاهرا چهار نفرشان بازداشت شدند؛ ولی خیلی هم در بازداشت نماندند. الان همهشان آزاد هستند.
برای شش نفر دیگر حتی قرار بازداشت هم صادر نشده است؟
ما خبر نداریم. پرونده را ندیدهایم؛ اما میدانم که برای آن شش نفر اصلا قراری صادر نشد. ظاهرا همه آزاد هستند؛ اما نمیدانیم که آنها سر کار میروند یا نمیروند.
آن مسئول عالیرتبه سپاه را هم که قرار منع تعقیب برایش صادر کردند، نامش در پرونده ذکر شده است؟
نمیدانیم.
از فرمانده هوافضای سپاه بازجویی شده است؟
گفتند که از امیرعلی حاجیزاده هم بازجویی شده است. همچنین گفتند که از فرمانده کل سپاه. از فرمانده کل ارتش هم سؤالاتی شده است، ولی بازجویی نه؛ اما گفتند از حاجیزاده بازجویی شده و قرار منع تعقیب برایش صادر شده است.
مسئول پدافندی که بهعنوان متهم ردیف اول معرفی شده، چندساله است؟ فرد باتجربهای محسوب میشود یا خیر؟
فکر میکنم حدود ۳۷، ۳۸ سالش است. سروان است. ۱۰، ۱۵ سال سابقه کار دارد. کسی نیست که ناآشنا با این سیستم باشد.
روند رسیدگی، روند مثبتی نیست. من تأکید کردم و به رئیس دادگاه و به مقامات بالاتر قضائی کشور هم که با آنها ملاقات کردم، گفتم ببینید اینجا آبرو و حیثیت نظام و دادگاه مطرح است. اگر شما به خاطر حفظ حیثیت چند نفر بخواهید روند رسیدگی را به همین شکل ادامه دهید، این خطر وجود دارد که بهعنوان یک مسئله بینالمللی پرونده را به دادگاه کیفری بینالمللی ببرند و این برای شما بسیار خطرناک است.
نمیدانم. به هر جهت کیفرخواست صادر شده و رئیس دادگاه هم میخواست کیفرخواست را بخواند؛ ولی ایراداتی داشت که خانوادهها به همین جهت اجازه این کار را ندادند.
پرسش آخر اینکه در چه شرایطی این پرونده به دادگاه بینالمللی کیفری میرود؟
اگر رسیدگیای که انجام میشود بر اساس موازین بینالمللی منصفانه نباشد. گزارش کارشناس بیاید و ما اعتراض کنیم و به هیئت کارشناسی ارجاع نشود. اجازه دسترسی به وکلا ندهند. رأی مستدل و منطبق با محتوای پرونده نباشد. در این صورت ممکن است آن را بهعنوان یک مسئله بینالمللی به دادگاه بینالمللی کیفری ببرند.














