وکیل محمدعلی نجفی: اگر بعضی حرفها را درباره پرونده او بگویم ممکن است باعث فشار بیشتر به او شود
وکیل محمدعلی نجفی: اگر بعضی حرفها را درباره پرونده او بگویم ممکن است باعث فشار بیشتر به او شود
بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید.
ازدواج آقای نجفی با خانم میترا استاد یک ازدواج عاشقانه بود یا یک ازدواج سیاسی؟
آشنایی ابتدایی ایشان با خانم استاد دوستانه و در بحث ازدواج موقت فارغ از هر جبر و اجباری نیز بوده و این ازدواج هم به خواست خانم استاد و هم آقای نجفی بوده است.
تا آنجا که من اطلاع دارم، خانم میترا استاد وارد زندگی آقای نجفی شده است. ایشان به عنوان کسی که میخواسته است در شورای شهر اسلامشهر کاندیدا شود نیاز به حمایت روحی و روانی داشته و مراجعه کرده و باب آشنایی باز شده است و بعد از آن مبحث ازدواج دایمی امری اختیاری نبوده و تصمیم قطعی آقای نجفی نبوده است. کمااینکه شما میبینید میزان مهریهای که برای ایشان تعیین شده 1362 سکه است و بعد از آنکه با هم زندگی میکردند تنشهایی وجود داشته است. انسانها وقتی زیر یک سقف میروند از یکدیگر شناخت پیدا کرده و خلقیات و رفتارهای روحی و روانی همدیگر را تحلیل میکنند. خانم استاد خیلی عصبی و تندخو بودند و آقای نجفی انسانی آرام و متین و روشن بودند. اینها را نمیگویم برای اینکه [توجیه کنم، برای اینکه] جامعه خود قضاوت کند. ما اینجا با کسی روبهرو هستیم که تحصیلات عالیه دارد و در سطح ریاضیات پیشرفته شاگرد اول بوده و بعد از آن ایشان رییس دانشگاه صنعتی اصفهان شده است و بعد از آن وزیر علوم شده، سه دوره هم در آموزشوپرورش وزیر بوده و بعد هم رییس سازمان برنامه و بودجه و معاون و مشاور رییسجمهورها بوده [است]. رییس سازمان گردشگری بوده و در نهایت شهردار تهران شده است.
همین مساله شهرداری؛ آیا ازدواج ایشان ارتباطی با شهردار شدنشان و آن پروندههای فساد دارد یا خیر؟
مستندات مطالبی که شما میفرمایید در پرونده آقای نجفی، جز نوشتههای ایشان، مطلب دیگری وجود ندارد. وقتی یک وکیل میخواهد صحبت کند باید مستند صحبت کند. من عرض کردم که ایشان (خانم استاد) وارد زندگی آقای نجفی شدند؛ یعنی به عنوان یک شخص مراجعهکننده آمده است؛ حالا به شکل و شمایلی توانسته ایشان (آقای نجفی) را جذب کند و به صورت صیغه و ازدواج موقت در ابتدا ارتباط بین آنها برقرار شده است. مسائلی در روابط آنها به وجود آمده که آقای نجفی آنقدر عصبی شده که ایشان اقدام به خودکشی کرده و در بیمارستان قلب رجایی بستری شده است؛ مسالهای که ما شاید تا به الان در مطبوعات نگفتهایم. شما وقتی برگ معاینه جسد خانم میترا استاد را ببینید آثار زدن رگهای دست را میبینید؛ یعنی ایشان هم اقدام به خودکشی کرده است.
آقای نجفی چطور؟
آقای نجفی به لحاظ فشارهایی که در درون خانواده برایشان ایجاد شده، تهمتها و افتراها و مسائلی که ایشان (خانم استاد) به وجود میآورده، موبایل ایشان را میگرفته است… آقای نجفی هم آن شرایط آزادی روحی و روانی را از دست داده و تحت فشار خردکنندهای قرار گرفته و تحمل این شرایط برایش راحت نیست و به همین خاطر ایشان اقدام به خودکشی کرد و بعد هم در بیمارستان بستری شد. خودکشی ناموفق بود و درمان شده و به خانه برگشته است .
اجازه بدهید این پرونده را از دیدگاه دیگری بررسی کنیم. قتل خانم میترا استاد نمیتواند مانند قتلهای دیگر باشد. این قتل پسزمینه سیاسی و امنیتی دارد. به دو دلیل؛ یکی اینکه مرتکب قتل کسی است که دارای مناصب عالی سیاسی در جمهوری اسلامی است. سابقه ندارد که فردی در چندین دوره وزیر و معاون روسای جمهور بوده باشد و مرتکب قتل شده باشد. پس این پرونده از این نگاه یک پرونده سیاسی است. اما مساله دومی هم هست که این پرونده سیاسی را سیاسیتر کرده و آن اینکه آقای نجفی در سیستم کاری در شهرداری تهران انسانی پاکدست بود که با فساد مبارزه میکرد و پروندههای زیادی را تشکیل داد و به دادسرای تهران فرستاد و مسلما برخی نهادها و سیستمها با ایشان در تضاد شدیدی افتادند و شروع به مصاحبهها و گفتارهایی علیه ایشان کردند که ایشان مرتکب قتل شده است و باید مجازات شود. یکی از پروندههایی هم که علیه آقای نجفی تشکیل شد، پروندهای [بود که] تحت عنوان افترا ایشان را تحت تعقیب قرار دادند.
کسی که شهردار تهران بوده اگر به موارد فسادی بربخورد و آن را به حراست و بازرسی شهرداری ارایه دهد و آنها هم گزارش کنند که این موارد خلاف وجود دارد، به نظر میآید ما که حق رسیدگی نداریم، آیا شهردار حق ندارد گزارش کند؟ قانون میگوید اگر شهرداران و مسوولان با پروندههایی برخورد کنند که تخلف و جرمی در آنها اتفاق افتاده باشد و اعلام نکنند، به حبس محکوم میشوند. ما از طرفی مسوولان را در فشار قرار دادیم که تخلفها را اعلام کنید و از طرفی وقتی هم که اعلام میکنند، با پرونده افترا همان زمانی که ما درگیر محاکمه قتل بودیم ایشان را خواستند. مطبوعات هم دیدند و محاکمه کردند و به عنوان افترا برای ایشان قرار صادر کردند و من هرچه بحث کردم که ایشان وظیفهاش را انجام داده و شما چگونه این کار را میکنید [فایده نداشت]. ایشان را تحت عنوان افترا و نشر اکاذیب تحت محاکمه قرار دادند که من به عنوان وکیل در دادگاه و دادسرا از ایشان دفاع کردم و به حبس هم محکوم شدند. به چهار ماه حبس محکوم شدند که ما اعتراض کردیم و به دادگاه تجدیدنظر رفتند. در آنجا اعلام رضایت کردند و به خاطر رضایت آنها قرار منع تعقیب آمد.
شما از یک نهاد صحبت میکنید یا یک فرد؟
اصلا نمیخواهم مساله را به یک شخص منتسب کنم. میخواهم بگویم آقای نجفی یا هر کسی در هر مسوولیتی اگر قصد مبارزه با فساد داشت، نباید ایشان را تحت اتهام و تعقیب قرار داد. اگر از این دیدگاه به پرونده آقای نجفی نگاه کنیم، به نظر من از یک پرونده قتل عادی خارج است. همه جا میگویند که این پرونده قتل معمولی است… اگر این یک پرونده قتل معمولی است چرا با ایشان مانند [قاتل] معمولی برخورد نمیکنید؟ این یک قتل معمولی است که اولیای دم رضایت دادهاند و پس از مراجعات بسیار وسیعی که ما انجام دادیم قرار موقت بازداشت ایشان را شعبه 9 دادگاه کیفری یک فک کرد و به یک میلیون [میلیارد] تومان وثیقه تبدیل کرد. ما سند سپردیم و ایشان با وثیقه آزاد شد. شب جمعه تعطیل با من تماس گرفتند که شما موکلت را فردا صبح معرفی کن. ایشان را مجددا با وثیقهای که وجود داشت، بازداشت کردند و بارها وثیقههای مکرر معرفی کردیم و ایشان در زندان ماند تا زمانی که حدود یک سال بعد رای قطعی شد. همه جا قوه قضاییه میگوید اگر برای کسی قرار وثیقه صادر میشود، حتی روز تعطیل هم باید قرار وثیقه را قبول کنید و نگذارید کسی که وثیقه دارد زندان بماند، فوری وثیقه را قبول کنید. در حالی که وثیقه ایشان را نپذیرفتند. دهها نامه و مراجعه و صدها مصاحبه و گلهگزاری…
وثیقه را نپذیرفتند یا پذیرفته شد و مجددا بازداشت شدند؟
وثیقه پذیرفته شد و ایشان آزاد شد، اما مجددا بازداشت شد.
آیا این یک حرکت قانونی است؟
این یک حرکت قانونی نیست، اما عملا وثیقه پذیرفته نشد. ما هرچه مراجعه کردیم صدایمان به جایی نرسید و پرونده ماند تا اینکه قطعی شد. شما اگر در هیات عمومی دیوان عالی کشور پرونده آقای نجفی را نگاه کنید، روی میزی که گذاشتند، نوشتند: «زندانی ندارد»… شاید اشتباه زدند. من حتی وقتی مراجعه کردم گفتند ایشان که آزاد است. گفتم ایشان آزاد شد و صبح [روز] بعد مجددا به زندان برگشت. این پرونده با این استدلالها از شمایل عادی خارج شده است. یک مساله دیگر هم هست؛ وقتی فردی با این سوابق مرتکب قتل میشود یک شوک روانی به جامعه وارد میشود و همه دنبال این هستند که این پرونده یک پرونده عادی نخواهد بود و جامعه هم شروع به گرفتن مواضع مختلف میکند. روزهای اول خیلیها همدردی میکردند و تبرئه ایشان را میخواستند و خواستار آزادی ایشان بودند و میگفتند که ایشان مجرم و قاتل نیست و افسانهسراییهای بسیاری هم کردند. [در] داستانپردازهایی که پیرامون این قضیه بود و همدردیهایی که وجود داشت، میگفتند تو قربانی منصب سیاسی هستی و بیشتر حواس جامعه هم متوجه گذشته ایشان بود.
همیشه زمزمههایی بوده است که پدر خانم استاد در دو، سه روز اول حادثه در دادسرا حاضر شدند و میخواستند همان موقع رضایت بدهند. اما افرادی مانع شدند و گفتند بعدا رضایت دهید. آیا این به همان تضادهای سیاسی آقای نجفی برمیگردد یا خیر، مسالهای دیگر مطرح بود؟
آقای شهریاری در مصاحبهای که کرده بود، گفته بود من یک جلسه گذاشتم (تاکید بر سازش جزو وظایف قضات است) که اگر میشود با هم سازش کنید و آقای نجفی هم عذرخواهی کردند که اولیای دم آرام شوند اما آنها رضایت ندادند. آقای مسعود استاد هم خیلی تند همه جا مصاحبه میکرد و بحث شکایت و قصاص را مطرح میکرد. پس در دادسرا مقولهای به نام رضایت هیچ وقت جنبه عملی و جدی به خود نگرفت. به لحاظ جوی که جامعه دچار تشنج شده و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار داده بود، پرونده به قدری تند شد که حتی دادسرا هم با قضیه خیلی تند برخورد کرد؛ یعنی اصرار بر این بود که ظرف هفت، هشت روز پرونده به دادگاه برود. وقتی هم به دادگاه رفت با نقایص زیاد و عجیبوغریبی روبهرو شد. در دادسرا حاضر نشدند ما ایرادها را بخوانیم و نقایص را اعلام کنیم و رفع نقص انجام دهیم. پرونده به جهت همین جریانات پس پرده سیاسی که داشت، کشیده شد که به سرعت به دادگاه برود.
شاید این تصور وجود داشت که دادگاه زود رای میدهد و بعد هم رای به دیوان عالی کشور میرود و زود هم تایید و اجرا میشود. این را میدانم که وقتی من به دادسرا رفتم پرونده را برای مطالعه به من ندادند و همانجا هم آخرین دفاع [را] گرفتند و فوری هم کیفرخواست صادر شد [که] خیلی عجیب بود. کیفرخواست در آستانه تعطیلات صادر شد و پرونده به دادگاه رفت.
نکته دیگری که وجود دارد، این است که جامعه با ایشان همدردی میکرد. تا زمانی که گذشت به وجود آمد و ایشان آزاد شد به نظر من ورق قضیه برگشت؛ یعنی تعدادی از افراد جامعه میگفتند که ایشان چرا آزاد شد؟! این تصور در ذهنیت عدهای ایجاد شد که ایشان به این دلیل که منصب سیاسی و قدرت داشته دادگاه لاکچری برگزار شده و توانسته مبلغ بالایی بدهد و رضایت را بگیرد و زود آزاد شده است. نمیدانم این موضوع را گروههای مخالف در فضای مجازی [رواج دادند] و بزرگ کردند یا خود جامعه به این نتیجه رسید؛ ولی مسالهای است که رخ داده. ایشان (آقای نجفی) از مزایایی که یک فرد عادی در پرونده قتل میتواند داشته باشد، محروم شد. وثیقهاش را قبول نکردند و پرونده به شرایط بالاتر رفت. من گاهی فکر میکنم شاید قوه قضاییه در مقابل فشار اجتماعی جامعه ناچار از تغییر رای خود شد.
ایشان چطور رضایت گرفتند؟
خانواده استاد اصلا حاضر به رضایت نبودند. مدیریت یک پرونده جنایی ایجاب میکند که وکلا آرامش خود را در مقابل خانواده ستمدیده حفظ کنند؛ یعنی به گونهای رفتار کنند که مورد خشم و غضب آنها قرار نگیرند. در دادسرا متاسفانه این برخورد رخ نداده بود و آنها دلخور و ناراحت بودند و اصلا حاضر به صحبت نبودند. ولی بعد از اینکه یک مراسم فاتحه گرفتند و به اطرافیان آقای نجفی گفتیم بروید شرکت کنید و به این خانواده تسلیت بگویید، من با ایشان صحبت کردم. در مصاحبههای مطبوعاتی من مطالب زیادی علیه آنها مطرح نکردم و این باعث شد که برای ما احترام زیادی قائل شوند. طایفهشان که در غرب کشور است یک پیری دارد که به لحاظ روحی و معنوی باید جلب میشد که ما از طریق دوستان آقای نجفی توانستیم صحبت و مذاکره کنیم که آنها با خانواده استاد صحبت کردند و به نوعی اجازه رضایت دادند.
وقتی هم که بحث رضایت مطرح شد در جامعه این مطلب منتشر شد که ۱۰ میلیارد دادهاند و رضایت گرفتهاند. شاید امروز ۱۰ میلیارد تومان پول زیادی نباشد اما آن موقع شاید پول قابل اعتنایی بوده است. این ازدواجی هم که گفتم شاید خیلی هم معقول نبوده، 1362 سکه به اضافه یک کلامالله مجید مهریه خانم استاد بوده است. اگر این تعداد سکه را قیمتگذاری کنیم به قیمت آن موقع هم بالای ۱۰ یا ۱۲ میلیارد [تومان] میشد . آنچه ما انجام دادیم فقط گرفتن رضایت نبود. خانواده استاد دادخواست مطالبه مهریه کرده بودند. این موضوع را تا به امروز من در مطبوعات بازگو نکرده بودم. بنابراین مهریه معضلی بود که آقای نجفی باید انجام میداد. اتهام ایشان هم چون قتل عمد بود آقای نجفی از ارث محروم میشد و طبیعتا باید تمام مهریه ورثه تحویل میشد؛ پدر و مادر و فرزند. ما در این زمان به خانواده استاد در حین مذاکره گفتیم شما حالا که قرار است این مبلغ را بگیرید در قالب اقساط، حداقل یک اقرارنامهای تنظیم شود مبنی بر اینکه شما مهریهتان را دریافت کردهاید. ما هم یک اقرارنامهای گرفتیم که در آن کل ورثه اعتراف کردند مهریه و وجه را دریافت کردهاند و نسبت به آن ادعایی ندارند. بنابراین ۸۰ درصد این رضایت مربوط به مهریه میشد. بخشی هم مربوط به فرزند پسر خانم استاد بود که خانواده ایشان سرپرستی او را بر عهده گرفته بودند و برای هزینههای این فرزند گرفتار میشدند و آقای نجفی معتقد بود یک بخشی از این پول را هم به اداره امور این فرزند اختصاص دهند. بعد از آن ما رضایت گرفتیم .
آقای نجفی این پول را از کجا آوردند؟
اولا که این پول به اقساط داده شد نه یکجا… اما خانم ایشان یعنی همسر اول آقای نجفی خانم تابشیان، یک آپارتمان را که پیشخرید کرده بود، فروخت و توانست بخشی از این مبلغ را بدهد و بخشی هم از دوستانی قرض گرفتند، به گونهای که برای اقساط آخر این مبلغ واقعا معطل مانده بودند و عید هم نزدیک بود و هر کاری میکردند به هیچ جا نمیرسیدند و در نهایت بستگان و دوستان هر کسی که توانست کمکی کرد تا این مبلغ تهیه شود. مبلغ سنگینی بود. نمیخواهم اینها را بگویم ولی آقای نجفی انسانی نبود که از مناصبش استفاده نابجا کرده باشد. حداقل آدم پاکدستی بوده، حالا یک مساله اینچنینی برایش پیش آمده است. ولی انسانی بود که حداقل از لحاظ کاری به عنوان یک وزیر پاکدست شناخته شده بود و همه جا هم تلاش میکرد اقدام مثبتی داشته باشد. در آموزشوپرورش ایشان کار ماندگار کرده است. آموزگاران کشور ما همیشه از ایشان به نیکی یاد میکنند. در همان روزهای اولی که این قتل رخ داده بود و من وکالت آقای نجفی را در مطبوعات اعلام کردم، شاید صدها هزار از آموزگاران کشور به من اطلاع دادند که حاضرند هر کمکی بخواهیم انجام دهند. اگر میخواهید برویم و جلوی آموزشوپرورش جمع شویم و حتی جلوی دادگستری جمع شویم و بگوییم که ایشان اقدامات و خدمات وسیعی در آموزشوپرورش انجام داده است. آقای نجفی در آموزشوپرورش در آن روزها که در این وزارتخانه بودند کارها و خدمات بنیادی انجام داده بودند. حتی من یادم است که گروههایی از ایل بختیاری به من مراجعه کردند که ما حاضریم برای رضایت پیشقدم شویم، پس جامعه ایشان را آن روزها پذیرفته بود و همدردی میکرد. اما بعد از رضایت و به ویژه بعد از آزادی در فضای مجازی مسائل خیلی تندی مطرح شد و بخش زیادی از جامعه با دلخوری از این قضیه یاد میکند. بعد از رای دیوان عالی کشور هم به نظر من این قضیه به سکوت واگذار شد. جامعه خیلی استقبالی از ماجرا نکرد. این را میخواستم بگویم که این پرونده یک پرونده معمولی نیست. این همه قتل عادی رخ میدهد و رضایت میگیرند و وقتی هم رضایت تنظیم میشود و به دادگاه تحویل میدهند آزاد میشوند. در زندان هم معرفی میشوند برای آزادی مشروط که در قانون تقاضا میکنند موافقت میشود. آقای نجفی الان در زندان رفتاری کرده است که به عنوان یک شخص نمونه شناخته میشود. سازمان طبقهبندی زندانها که در زندان برای آزادی مشروط تشکیل جلسه میدهد هر وقت جلسه دارند از ایشان به عنوان یک زندانی نمونه یاد میکند.
پس چرا آقای نجفی آزاد نمیشوند؟
آقای نجفی به شش سال و نیم حبس محکوم شد. بعد از اینکه ایشان به این مدت حبس محکوم شد قانونی به نام قانون مجازاتهای تعزیری تصویب شد. این قانون بعد از رای هیات عمومی تصویب شد بنابراین شامل آقای نجفی هم میشد. من به عنوان وکیل کاری کردم که پرونده از هیات عمومی باید به شعبه 10 میآمد و از شعبه 10 به این دلیل که قطعی شده بود باید به اجرای احکام میرفت. من همانجا در شعبه 10 کیفری تقاضای اعمال کاهش مجازاتهای تعزیری را دادم و دادگاه هم پذیرفت و شش سال و نیم حبس را به پنج سال تبدیل کردند. آقای نجفی از هفتم خردادماه 1398 بازداشت هستند و فقط یک روز آزاد بودند. ایشان بیش از ۳۰ ماه تحمل کیفری داشتند در حالی که به ۶۰ ماه حبس محکوم شده بودند؛ یعنی از نصف هم بیشتر حبس کشیده است. ماده 58 قانون اسلامی میگوید اگر افرادی که به ۱۰ سال حبس محکوم شدهاند نصف مدت را تحمل کنند و افراد زیر ۱۰ سال یکسوم مجازاتشان را تحمل کنند، با شرایطی میتوانند تقاضای آزادی مشروط بدهند. این شرایط چه چیزهایی هستند؟ اول اینکه حسن اخلاق و رفتار مناسبی از خود در زندان نشان داده باشند. دوم اینکه رفتار متهم نشان دهد که بعد از آزادی مرتکب جرمی نخواهد شد. سوم اینکه حق و حقوق مدعی خصوصی را تا آنجا که در توان است پرداخت کرده باشد؛ اینجا رضایت اولیای دم مهم است. چهارم قبلا از آزادی مشروط استفاده نکرده باشد. در مورد آقای نجفی ایشان به جای یکسوم، بیش از نصف مجازات را گذرانده بود. ما یکبار تقاضای آزادی مشروط دادیم و زندان نوشته که اخلاق و رفتار ایشان نمونه است، اما دادستانی نوشته بود که هیچ دلیلی وجود ندارد که ایشان بعدا مرتکب جرم نشود و با این استدلال با درخواست آزادی مشروط ایشان مخالفت کردند. من این [سوال] را میپرسم که چگونه هیچ دلیلی وجود ندارد که بعدا مرتکب جرم شوند؟ کسی که سه دوره وزیر آموزشوپرورش بوده است. کسی که این همه خدمات علمی و آموزشی در کشور داشته است. کسی که همین الان موسسات عامالمنفعه و کمک به افراد بیچاره و بیبضاعت و فقیر و بیمار دارد که از درون زندان اینها را اداره میکند. کسی که دبستانهایی را برای افراد عقبمانده و معلول ایجاد کرده است و اداره میکند و هزینه این دبستانها را تقبل کرده است. حالا شما میگویید هیچ دلیلی وجود ندارد که ایشان مرتکب جرمی نشود یا همان پسزمینههای سیاسی مانع این قضیه هستند؟ من معتقد به حاکمیت قانون و اجرای آن هستم، هر کسی که میخواهد باشد. آقای نجفی هم زندان رفته و به جای یکسوم بیش از نصف مدت زندانی را تحمل کرده و حسن اخلاق و رفتار هم که دارند و خدماتی هم داشتهاند. آیا آن خدمات قرینهای برای این نیست که چنین انسان شخصیتداری میتواند بعدا خدماتی به جامعه [ارایه دهد]؟
الان آقای نجفی بهرغم سن و سالشان که 71 ساله هستند و سابقه سکتههای حاد قلبی نیز دارند و در قلب ایشان چند استند قرار داده شده و بیماری دیابت و فشار خون هم دارند و باید دارو همیشه همراهشان باشد و پزشکان معتقدند که نگهداری ایشان در فضای استرسزای زندان خطر مرگ دارد، [همچنان در زندان به سر میبرند]. چگونه دادسرا و دادستان محترم با آزادی مشروط ایشان موافقت نمیکند؟! من معتقدم قوه قضاییه باید با حاکمیت قانون جامعه را اداره کند؛ یعنی بیطرفی محض و از تاثیر فضای مجازی و افکار عمومی و افکار سیاسی به دور باشد؛ حداقل در مورد پرونده آقای نجفی، پروندهای است که بهطور صریح پرونده سیاسی نیست، اما پسزمینه سیاسی دارد و دارد فشار میآورد.
در مرحله دادسرا ایشان در مصاحبه چند دقیقهای که با خبرنگاران داشتند در مورد چند فایل صوتی صحبت کردند که از این فایلهای صوتی ما هیچ خبری نداریم که برای چه کسانی فرستاده و چه مسائلی در این فایلها مطرح میشده است. آیا این موضوعات الان هم در مساله آزادی مشروط ایشان که میفرمایید همه شرایط قانونی را دارا هستند، تاثیر دارد؟
در اینکه ایشان یک شخص سیاسی است شکی وجود ندارد. حتی خطبندی سیاسی ایشان هم مشخص است. چندین بار هم از من سوال کردند که آیا اصلاحطلبان برای رضایت ایشان کمک کردند که من گفتم بله همه کمک کردند و برخی دوستان ایشان که فعال سیاسی بودند اصلا نقش اصلی در کسب رضایت داشتند، اما اینکه شما میفرمایید فایلهای صوتی ارسال شده، اینها در دسترس ما نیست و اگر بخواهم راجع به آنها صحبتی بکنم، باید مستند باشد. حرفهایی باید [بزنم] که بتوانم جوابگو باشم. حالا ممکن است روزی که آقای نجفی آزاد شود و صلاح بداند ناگفتههای این پرونده را مطرح کند، این کار را انجام دهد و…
به هر حال آقای نجفی این موضوع را در دادسرا در مقابل رسانهها حتی در دادگاه هم مطرح کردند.
آنچه ایشان مطرح کردند و فایلهای صوتیای هم که در مورد آنها اظهار داشتند در اختیار من قرار نگرفته است و از جزییات آن مطلع نیستم. اگر لازم باشد میتوانم در ملاقاتهایی که دارم در مورد این موضوع از ایشان بپرسم و آن را در اختیار رسانهها قرار بدهم. میدانم که یادداشتها و موبایل ایشان تحویل نشده است. اما نکتهای را باید در این پرونده عرض کنم و اینکه شاید مطالبی هم وجود دارد که من الان مطرح نمیکنم. اول به این دلیل که ما با خانواده استاد صلح کردیم پس باید حدود آبرو و حیثیت آنها را حفظ کنیم که اصلا حفظ حدود آبروی آنها باعث شد ما رضایت بگیریم و دیگر اینکه مسائلی که برای موکل من لازم است و شرایطی که موکل من در آن به سر میبرد به من این حکم را میکند که سیاست وکالتی من بر عدم طرح مسائلی باشد که شاید صلاح نیست.
یعنی فکر میکنید ممکن است به خاطر مطرح شدن برخی مسائل به اصطلاح سیاسی و منافع سیاسی، آقای نجفی را تحت فشار قرار دهند؟
من اعتقادم این است که اگر مطالبی مطرح شود که افرادی تحت سوال قرار بگیرند، مسلما ممکن است آنها به آقای نجفی فشار بیاورند و در شرایطی بدتر از امروز قرار بگیرد.
بالاخره سرنوشت پرونده آقای نجفی چه میشود؟ آزادی مشروط ایشان و دیگر مسائل؟
سرنوشت کیفری این پرونده تمام شده است. به این دلیل که رای هیات عمومی دیوان عالی کشور یک رای قطعی است و جای سوال و مراجعه و اعتراض و اعاده ندارد، به این دلیل که همه قضات دیوان عالی کشور نظر دادند و دیگر کسی خارج از دیوان نیست که بخواهد نظر بدهد.
آزادی مشروط ایشان چه؟
اما در مورد آزادی مشروط زندانی تقاضا میکند و زندان بررسی میکند و برای قاضی اجرای احکام میفرستد و قاضی اجرای احکام هم یا به خود یا به آقای دادستان میدهد که موافقت کند که آن موافقت به دادگاه شعبه 10 که رای صادر کرده میرود و آن حکم را به آزادی مشروط صادر میکند. مسالهای که وجود دارد، این است که نص ماده 58 نگفته است دادسرا مکلف است که آزادی مشروط را بپذیرد، گفته «میتواند». این قضیه مکلف است اگر کسی انجام ندهد مرتکب جرم شده و تخلف کرده است، ولی وقتی قانون میگوید میتواند، یعنی اختیاری است و میتواند موافقت کند یا نکند… این ما را گرفتار کرده است. میگوید میتواند، خب ممکن است بعدا مجددا مرتکب جرمی شود و دیدگاه اینچنینی دارد و نگاهش به آقای نجفی و خدمات ایشان مسکوت است. بعضی از مسوولان قضایی برای آقای نجفی احترام قائل هستند و واقعا دوستانه و بااحترام با ایشان برخورد میکنند، بعضی هم میگویند ایشان فردی مانند بقیه است و چون قتل کرده ممکن است مجددا مرتکب جرمی شود و به همین خاطر ما با آزادی مشروط ایشان موافقت نمیکنیم.
23302