فرهنگ و هنر

هوادارانِ روس‌ها زیادند اما به این اُمیدیم که خط‌مان به فارسی برگردد   

هوادارانِ روس‌ها زیادند اما به این اُمیدیم که خط‌مان به فارسی برگردد   

نرگس کیانی: اگر «در چشم باد» را دیده باشید با شنیدن نامش احتمالا نخستین تصویری که به ذهن‌تان می‌آید پارسا پیروزفر و ستاره صفرآوه، بازیگر تاجیکستانی در نقش بیژن و لیلی است اما اگر کمی بیشتر فکر کنید لواکوی خبیثِ داستان را هم به خاطر خواهید آورد، نقشی که قربان صابر، دیگر بازیگر تاجیکستانی بر عهده داشت.

قربان صابر پیش از این نیز بارها و بارها به ایران آمده است و خودش در این مورد می‌گوید «من در این مملکت زیاد نان و نمک خورده‌ام و خیلی دوستش دارم». سفر این بار او برای ایفای نقش فردوسی در نمایشی به همین نام به کارگردانی سلطان عثمانف در چهلمین جشنواره تئاتر فجر بود. صابر در حاشیه این سفر از تئاتر تاجیکستان، زبان و خط این کشور به recive گفت.

         بیشتر بخوانید: 

        طالبان، با شمشیر آخته به جنگ زبان فارسی آمده‌اند 

        روزگاری در این وطن حتی مغولان فارسی‌زبان شدند 

        این شعرهای جنجالی را فردوسی نگفته!

هوادارانِ روس‌ها زیادند اما به این اُمیدیم که خط‌مان به فارسی برگردد   
قربان صابر در نقش فردوسی در نمایشی به همین نام به کارگردانی سلطان عثمانوف 

تنها تئاتر خصوصی تاجیکستان متعلق به حبیب‌الله عبدالرزاقف بود    

قربان صابر در پاسخ به این سوال که آیا در تاجیکستان، همان‌طور که در ایران، چیزی به نام تئاتر خصوصی وجود دارد یا خیر، می‌گوید: «نمی‌شود بگوییم وجود ندارد. نام یگانه تئاتر خصوصی تاجیکستان «پدیده» و متعلق به حبیب‌الله عبدالرزاقف، هنرمند شهیر خدابیامرز ما بود. همان که در «در چشم باد» نقش حسام‌آقا، پدر لیلی را بازی می‌کرد. «پدیده» تئاتر او و خانمش بود و از سال ۲۰۰۲ تا پایان عمر شریفش در سال ۲۰۲۱ مدیریت و رهبر هنری آن را بر عهده داشت اما بقیه تئاترها دولتی و میراث زمان شوروی‌اند و همان روش کار و طرز تدارک و برنامه‌ریزی را دارند. یعنی خیلی شبیه تئاتر روس و درواقع تئاتر رپرتواری‌اند. مثلا ما چهار سال است که «فردوسی» را اجرا می‌کنیم. یعنی این تئاتر از برنامه خارج نمی‌شود، می‌تواند یک مدت کنار گذاشته شود اما دوباره تمرین و اجرایش می‌کنیم و از برنامه دورش نمی‌ریزند.»  

او ادامه می‌دهد: «ولی ما امیدواریم که تئاترهای خصوصی زیاد شود. گروهی هم از بچه‌های جوان با اسم «نگاه نو» داریم که اگرچه کوشش‌هایشان تاکنون موفق نشده است اما در شهر تجربه حضور دارند.»

زبان فارسی با اصرار مردم تاجیکستان حفظ شد، نه همت دولت‌ها

قربان صابر در پاسخ به این که از او می‌خواهیم در مورد زبان مردم تاجیکستان که فارسی و خط‌شان که سیریلیک است توضیح دهد، چنین می‌گوید: «ما تاجیک‌ها گناهی نداریم. رسم‌الخط مردمان مسلمان شوروی را در اواخر دهه ۱۹۲۰ به لاتین و بعد در دهه ۱۹۴۰ به سیریلیک تبدیل کردند. در این میان، اول خط لاتینی و بعد خط سیریلیک جایگزین الفبای فارسی تاجیکان شد، چون دولت شوروی در صدد کاهش یا از میان بردن نفوذ این زبان تاثیرگذار در بخش اعظمی از قلمرواش بود.»

او ادامه می‌دهد: «با فروپاشی شوروی برخی از جماهیر پیشین آن برای کاهش نفوذ فرهنگی و سیاسی روسیه به اقداماتی مانند تبدیل خط دست زدند اما در تاجیکستان اگرچه بسیاری از روشنفکران مانند محمدجان شکوری، لایق شیرعلی، کمال عینی، محمد عاصمی و… خواستار دوباره بر مسند نشاندن خط فارسی بودند، ولی جنگ داخلی دهه ۱۹۹۰ مانع از دستیابی به این آرمان شد و گفتمان تبدیل خط را کمرنگ کرد.»

در سال‌های اخیر اگرچه گفتمان تبدیل خط در تاجیکستان دوباره گرم شده ولی مقام‌ها بارها اعلام کرده‌اند که دولت به فکر گذار به خط نیاکان نیست

صابر می‌افزاید: «وقتی دولت امامعلی رحمان روی کار آمد، از همان آغاز، مخالفت خود را با تبدیل خط برملا ساخت و نوشته‌های پارسی را از آویزه‌ها و سردرِ مغازه و دکان‌های شهر دوشنبه برچید. در سال‌های اخیر هم، اگرچه گفتمان تبدیل خط در تاجیکستان دوباره گرم شده، ولی مقام‌ها بارها اعلام کرده‌اند که دولت به فکر گذار به خط سنتی تاجیکان یا به اصطلاح خط نیاکان نیست.»

او می‌گوید: «ما حتما به این امیدیم که آهسته آهسته مردم به خط فارسی برگردند. مثلا خانواده خود من، همه حروف فارسی را می‌شناسند و در اندازه بچه یکم یا دوم دبستان می‌توانند بخوانند اما نمی‌شود یک‌باره بر سر زنان و مردان چهل، پنجاه ساله که کاملا بی‌خبرند ریخت و گفت همان‌طور که فارسی می‌گویید، باید فارسی هم بنویسید. از نگاه سیاسی هم طرفداران روسیه زیادند ولی این طور نمی‌ماند و ان‌شاالله نوه‌هایمان این کار را انجام می‌دهند.»  

قربان صابر می‌افزاید: «دولت اگر می‌توانست همه را روس می‌کرد ولی این مردم ایستادگی و از سنت‌های‌شان دفاع کردند. مثلا در قزاقستان یا قرقیزستان، زبان فارسی کاملا از میان رفته و چند گام بیشتر نمانده که به روس تبدیل شوند اما مردم تاجیکستان از هویت خودشان دفاع کردند، هرچند بسیار کوفتند و زدندشان. تاجیکستان خیلی کوچک است اما خاکش دارو است و شفا می‌دهد.»

هوادارانِ روس‌ها زیادند اما به این اُمیدیم که خط‌مان به فارسی برگردد   
قربان صابر در نقش فردوسی در نمایشی به همین نام به کارگردانی سلطان عثمانوف 

نان و نمک‌تان را خورده‌ام و مملکت‌تان را دوست دارم  

او در توضیح سابقه رفت‌وآمدش به ایران نیز می‌گوید: «من در جشنواره تئاتر فجر، حَکَم بودم و در سه فیلم خیلی خوب ایرانی هم بازی کرده‌ام. تا به حال با نمایش‌های «فریدون»، «مرگ یزدگرد»، «رستم و سهراب»، «رستم و اسفندیار» و عاقبت «فردوسی» به جشنواره تئاتر فجرتان آمده‌ام. در جشنواره رضوی‌تان هم در نمایشی به نام «نیم‌مرده» به نویسندگی و کارگردانی علی عابدی بازی کردم که سه بازیگر از تاجیکستان و سه بازیگر از ایران داشت و در خراسان شمالی، بجنورد اجرایش کردیم و دخترم، نقش عروس خانه را در آن بازی می‌کرد. قرار بود آن نمایش هم در فجر اجرا شود که نشد اما پنج نمایش در فجر اجرا کردیم و خدا را شکر و درود بر این تقدیر. من در این مملکت زیاد نان و نمک خورده‌ام و خیلی دوستش دارم.»   

زندگی فردوسی قابل سنجش با تراژدی‌های آفریده خود اوست

قربان صابر در توضیح این که در نمایش «فردوسی» کدام بخش از زندگی این شاعر حماسه‌سرا را می‌بینیم هم می‌گوید: «زمانی که این نمایش شروع می‌شود، ما فردوسی را در اوج زندگی‌اش می‌بینیم؛ هنگامی که شاهنامه به آخر آمده و سروده شده است. این نمایش براساس رمانی به قلم ساتـِم اُلوغ‌زاده (زاده ۱۹۱۱ – درگذشته ۱۹۹۷)، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان کشور تاجیکستان روی صحنه رفته است. این نویسنده در مورد شاعر بزرگ‌ترین اثر حماسی فارسی صحبت می‌کند؛ کسی که در آخر عمر، میانه‌اش با بزرگ‌ترین شاه دورانش، شکرآب شد.»

او ادامه می‌دهد: «تراژدی زندگی و مرگ فردوسی قابل سنجش با تراژدی‌های آفریده خود اوست. جوانی در ناز و تنعم، ایستادگی در برابر لعن و نفرین و بیداد و پس از این همه زحمت، حسادت رقیبان و بدگویی در حق او، بازگشت به زادگاه خویش و روز مرگ او که صله محمود نیز در آن روز فرا می‌رسد و پس از مرگ که جنازه‌اش را اجازه دفن در گورستان مسلمین نمی‌دهند، همه به غم‌انگیزی تراژدی‌های بزرگ جهان است.»

قربان صابر در پایان می‌گوید: «بازی در نقش فردوسی برای من باعث افتخار بی‌حد و حدود است. خوشبختانه همین جشنواره تئاتر فجر شاهد است که من ۳۰ سال پیش، با زنده‌یاد فرخ قاسم «شاه فریدون» را کار کردم. دیرتر، وقتی که با نوشته‌های استاد بهرام بیضایی آشنایی پیدا کردم، «مرگ یزدگرد» را اجرا کردم و به ایران هم آوردمش. ما هیچ‌گاه با یکدیگر دیدار نداشتیم اما غیاباً یکدیگر را می‌شناسیم و با سر بلند می‌گویم که در بیست‌وهفتمین جشنواره تئاتر فجر در سال ۱۳۸۷ جایزه بهترین بازیگر مرد بخش بین‌الملل را به خاطر بازی در نمایش «رستم و سهراب» به دست آوردم؛ نمایشی به کارگردانی سلطان عثمانوف که جایزه بزرگ جشنواره را هم دریافت کرد. تا سه یا چهار سال پیش که سلطان عثمانوف گفت می‌خواهد زندگی خود فردوسی را کار کند و من با سر و دل و با هرچه داشتم دویدم و خوشبختانه این کار شد و باز هم به فجر مشرف شدیم.»

۵۷۲۵۹

مجله خبری recive.ir

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا