آذربایجان شرقی

هر که شد محرم دل، در «حرم یار» بماند/ حضور شهدای تبریزی در حرم رضوی+انتشار تصاویر برای نخستین بار

خبرگزاری فارس فرشید باغشمال: هر رزمنده‌ای پس از یک دوره حضور در منطقه جنگی، باید راهی مرخصی می‌شد تا با روحیه و نشاطی نو، نبرد را از سر می‌گرفت. اما بیشتر شهدا، نمی‌توانستند با این موضوع کنار بیایند. چه بسا از نظر شهدا، نبردی که ریشه در باور اعتقادی داشته‌باشد، نمی‌تواند تابع دستورالعمل‌ مرخصی و بخشنامه باشد. بعلاوه، در شرایطی که تک‌تک دوستان‌شان، از محورهای عملیاتی، پرپر باز می‌گشتند، نمی‌شد عرصه را خالی کرد و به آسایش شهر و آغوش خانواده پیوست.

تنها نیرویی که می‌توانست انگیزه‌ای برای مرخصی و ترک جبهه باشد «زیارت امام هشتم(ع)» بود. نماز در آن صحن و سرا، نذر و نیاز میان کبوترها و نوشیدن کاسه‌ای آب از سقاخانه، می‌توانست از حجم ملال‌ها و دلتنگی‌ها بکاهد.

 

برخی از شهدا نیز معمولاً پیش از عملیات‌های بزرگ، سعی می‌کردند دو سه روزی مرخصی بگیرند و خود را به مشهد برسانند. زیارتی که اغلب دو حاجت داشت: اولی شهادت و دومی، صبر برای مادر.

حرم رضوی، برای رزمندگان تبریزی، یک میعاد هم ویژه داشت: «شرکت در عزاداری ۲۸ صفر به همراه سایر همشهری‌ها».

«هیئت انصارالحسین(ع) تبریز» بیشترین خاطره را از حضور شهدا در حرم مطهر دارد. البته در این سال‌ها، هیئت‌هایی نیز بودند که تحت تاثیر اختلافات حزبی آن سال‌های تبریز، مشی سیاسی دیگری داشتند. در چنین فضایی، عزاداری شهدا گاه، به شدت حال‌وهوای انقلابی می‌گرفت و به عرصه‌ای برای شعارهای پرشور تبدیل می‌شد.

تصاویری که در این مجال برای اولین بار منتشر می‌شود، گزیده کوچکی است از حضور شهدای تبریزی در حرم رضوی. از «حاج‌بهزاد پروین‌قدس» مستندساز و عکاس شاخص انقلاب، به خاطر هدیه این مجموعه ارزشمند صمیمانه سپاسگزاریم.

 

آخرین حاجت «آقا مهدی» / امام رضا (ع) معطلش نکرد

راوی: مصطفی مولوی، همرزم شهید

بعد از عملیات خیبر فرماندهان را بردند زیارت امام رضا (ع). وقتی مهدی برگشت توی پَدِ پنج بودیم. برایم سوغاتی جا نماز  و دو حبه قند و نمک نبرکی آورده بود. نمکش را همان روز زدیم به آبگوشت ناهارمان. اما مهدی حال همیشگی را نداشت.

گفتم: «تو از ضامن آهو چه خواسته ای که این چنین شده ای؟ نابودی کفار؟ پیروزی رزمندگان؟ سلامتی امام؟»

چیزی نمی گفت. به جان امام که قسمش دادم، گفت: فقط یک چیز. گفتم: چه چیز؟

گفت: «مصطفی! دیگر نمی توانم بمانم. باور کن. همین را به امام رضا (ع) گفتم. گفتم: واسطه شو این عملیات، آخرین عملیات مهدی باشد».

عجیب بود. قبلا هر وقت حرف از شهادت می شد، می گفت برای چه شهید شویم؟ شهادت خوب است؛ اما دعا کنید پیروز شویم. صرف اینکه دعا کنیم تا شهید شویم یعنی چه؟

اما دیگر انقطاعی شده بود. امام رضا (ع) هم خیلی معطلش نکرد و بدر شد آخرین عملیاتش.

 

حاج بهزاد پروین قدس،شهید امیر یوسف فقیر و شهید جواد قنبری

سمت چپ، شهید احمد بزازیان مهدوی

سمت چپ، شهید علی حسین زاده بیرق

سمت چپ، شهید محمدعلی آسایش

سمت راست، شهید علی حسین زاده بیرق

سمت راست، شهید محمدعلی آسایش

شهید سیدمحسن موسویان

نفر اول از چپ، شهید احد مقیمی

نفر اول از چپ، شهید احمد بزازیان

 

 

انتهای پیام/۶۰۰۳۲


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا