فرهنگ و هنر

نویسنده‌های بساز بفروش!

نویسنده‌های بساز بفروش!

غلامحسین سالمی مترجم و شاعر درباره معیارهای انتخاب کتاب برای ترجمه که به نظر می‌رسد به سمت کتاب‌های پرفروش رفته‌اند، اظهار کرد: مسئله مهم این است که مترجمان از روی دست هم نگاه می‌کنند و سراغ کتاب می‌روند؛ مثلا یک کتاب توسط شش نفر ترجمه شده یا کتاب «راز» نوشته راندا برن در چند سال اخیر با ۴۰ ترجمه مختلف بیرون آمده است یا هشت ترجمه از کتاب «شکرگزاری» دیده‌ام. ترجمه برخی از کتاب‌ها هم از روی چشم ‌و هم‌چشمی است. برخی مترجمان هم لیست کتاب‌های خارجی را که اکثرا هم کتاب‌های به اصطلاح زرد هستند، می‌بینند، لیست کتاب‌های پرفروش از نویسندگانی مانند دانیل استیل و کتاب‌های دم‌دستی و کتاب‌هایی از این دست که «چرا پنجره را بستی؟» و کتاب بعدی «چرا پنجره را باز کردی؟»

او سپس گفت: کمتر دیده می‌شود که مترجمان بروند و روی کتاب‌های خوب تمرکز کنند و کتاب‌های خوب را ترجمه کنند. آن‌هایی که داشتیم تقریبا تمام شده‌اند مانند نجف دریابندری. دیگر کسی سراغ کلاسیک‌ها نمی‌رود و متأسفانه امروز همه می‌خواهند خودشان را با کتاب‌های دم‌دستی مطرح کنند. از طرف دیگر ما عضو قانون کپی‌رایت نیستیم و در نتیجه هر کتابی که در خارج دربیاید دوستان می‌دوند، می‌روند و روی آن کتاب کار می‌کنند.

سالمی خاطرنشان کرد: بارها و بارها گفته‌ام ناشران باید کلاسیک‌هایی را که ۵۰-۶۰ سال پیش ترجمه‌ شده‌اند، به مترجمان بدهند تا به زبان امروز برگردانند. ما چند مترجم داریم که دارند درست کار می‌کنند، عبدالله کوثری و منوچهر بدیعی و…، آن‌ها کار را انتخاب می‌کنند. از منوچهر بدیعی و کوثری تاکنون هیچ کتاب پرت و پلا و زردی ندیده‌اید. این‌ها متعهد هستند و درست کار کرده‌اند.

او با بیان این‌که نمی‌خواهد گناه را بر گردن مترجمان بیندازد، تصریح کرد: ناشران این کتاب‌ها را چاپ می‌کنند چون فروش می‌رود و بدبختی این است که دارد فروش می‌رود و به چاپ پنجم و ششم می‌رسد، این‌ها هست و همه دارند سود می‌برند اما کتاب‌های دارای اهمیتی نیستند، گاه از من می‌پرسند «من پیش از تو» و .. را خوانده‌ای، می‌گویم نه. با تعجب می‌گویند آقای سالمی چرا نخوانده‌ای؟ می‌گویم خب فرصت نکرده‌ام. نمی‌خواهم بخوانم، با سلیقه من جور نیست.

این مترجم درباره رقابت بین ناشران و مترجمان برای ترجمه هرچه سریع‌تر کتاب نیز گفت: حتی می‌دانم و چند کتاب را دیده‌ام که ناشر بین دو سه‌ مترجم تقسیم کرده و سه‌نفر آن کتاب را ترجمه کرده‌اند، در پایان یکی از آن‌ها کتاب را خوانده و مثلا ویراستاری کرده و چاپ می‌کنند. این‌ها درست نیست، البته خب پول درمی‌آورند. اوایل انقلاب اواخر سال ۵۸ و اوایل ۵۹، یکی از ناشران آشنا پیشنهاد داد کتاب «بر باد رفته» را ترجمه کنم. گفتم من این کار را نمی‌کنم چون دو ترجمه خیلی خوب از این کتاب وجود دارد. من این کار را نمی‌کنم چون زیادی است. آن زمان به من یک میلیون و نیم پیشنهاد کرد که خیلی پول بود و می‌توانستم با آن پول سه خانه بخرم. اما این کار را نکردم. اگر به کارنامه‌ام نگاه کنید، می‌بینید کتاب زرد ترجمه نکرده‌ام. دانیل استیل ترجمه نمی‌کنم، جان گریشام ترجمه نمی‌کنم، این‌ها فروش خوبی هم دارند اما من این کار را نمی‌کنم، ژست گرفتن هم نیست با سلیقه‌ام نمی‌خواند. من این‌طور هستم، دیگران را  نمی‌دانم. برخی هرچیزی برای ترجمه انتخاب می‌کنند. مترجمانی را می‌بینم که نمی‌شناسم‌شان، آن‌ها کارهایی را ترجمه می‌کنند که مشهور شوند. فکر می‌کنم من نیازی به شهرت ندارم، خواننده کتاب‌های من و کسانی که ترجمه‌های من را دنبال می‌کنند می‌دانند من چه می‌کنم و دوست ندارند دانیل استیل یا جوجو مویز ترجمه کنم.  

غلامحسین سالمی درباره تأثیر توجه به کتاب‌های پرفروش بر جریان ادبیات داخل ایران نیز گفت: برخی از نویسنده‌های امروز ادبیات دنبال یک‌سری لاابالی‌گری هستند، دنبال چیزهای درست حسابی نمی‌روند، دارند بسازبفروشی می‌کنند. کتاب‌های این دوره به نظر از هر ۱۰۰ کتاب ۹۶ تایش بسازبفروشی است و کتابی نیست که خواننده با رغبت و برای این‌که چیزی یاد بگیرد، سراغش برود، حتی برای وقت‌گذرانی هم کتاب را نمی‌گیرند بلکه برای کنجکاوی الکی که ببینند چه چیزی نوشته شده، کتاب را می‌گیرند.

۵۸۵۸

مجله خبری recive.ir

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا