نقدی دیگر بر برنامه تلویزیونی«زندگی پس از زندگی»/ تجربیات پس از مرگ چقدر اعتبار دارد؟
نقدی دیگر بر برنامه تلویزیونی«زندگی پس از زندگی»/ تجربیات پس از مرگ چقدر اعتبار دارد؟
به گزارش «مبلغ»، محمد پارسائیان، پژوهشگر دین و مدیر مرکز مطالعات میانرشتهای قرآن کریم جهاددانشگاهی در یادداشتی که برای ایکنا نوشته، به نکات قابل توجهی درباره برنامه تلویزیونی «زندگی پس از زندگی» اشاره کرده است.
این یادداشت را بخوانید؛
«زندگی پس از زندگی» داستان تجربه افرادی است که در شرایط مرگ کلینیکی یا خروج موقت روح از جسم قرار گرفتند و روایتهای جالبی از آنسوی حیات نقل کردهاند. پخش این برنامه در لحظات ملکوتی نزدیک به افطار از تلویزیون به همراه خاطرات جذاب میهمانان آن، موجب شده تا مورد استقبال مخاطبان سیما قرار گیرد و با توجه با ماهیت چالشی و فرادنیایی موضوع، بحث داغی را در فضای مجازی میان موافقان و مخالفان آن به راه بیندازد.
برخی از منظر منطقی با برجستهسازی بخشهایی از داستان تجربهگران، برخی از منظر تحلیلهای علمی، بیولوژیکی و روانشناختی و برخی از منظر تحلیل مکاشفات درونی و داستان خیال متصل و منفصل، اعتبار علمی و وجاهت دینی این تجربهها زیر سؤال برده بودند. موافقان نیز با استناد به شواهد پزشکی و مستندات تجربی، تأیید شاهدان بیرونی، نقلهای موافق با منابع دینی در زمینه حقالناس، جایگاه و کرامت معصومان(ع) از صحت کلی و اثرگذاری معنوی بالای این برنامه بهویژه در زمینه توسعه فرهنگ مرگ آگاهی دفاع کردند.
باید پذیرفت که یکی از ریشههای این حجم از اختلاف، خلأ مطالعات دینپژوهی و الهیاتی در این زمینه است. در حالی که غنای میراث اسلامی و معارف دینی میتواند خلأهای معرفتی در این زمینه را به خوبی پر کند و شاهد همگرایی بیشتری باشیم. از این رو پیش از نقد شتابزده این نظرات و بالتبع قضاوت درباره برنامه، میبایست جایگاه این تجربیات پس از مرگ را در هندسه معرفت دینی کشف کرد.
در واقع باید به این پرسشها پاسخ داد که محتوای روایت تجربهگران این برنامه از چه جهت قابل اعتنا و استناد است؟ این اعتبار تا چه میزان است؟ آیا این محتوا از جهت کلی یا تفاصیل جزئی راهگشایی دارد؟ آیا برآیند مجموع این مکاشفات میتواند در شناخت اولویت و حقیقت یا تفسیر نوین یک پدید دینی کارآمد باشد یا اینکه نهایتاً در حد مؤید یا کمکیاری فهم یک پدیده فرادنیایی مؤثر است؟
به هر حال میهمانان این برنامه اخباری از مکاشفه فرادنیایی دارند که با تجربه زیسته انسانها متفاوت است، آیا این اخبار غیبی دارای هویتی شناختاریاند یا محتوایی صرفاً انگیزشی دارند؟ آیا این مکاشفات بر اساس زبان عرفی ناظر بهواقع و غیرشناختاری صورت گرفته یا مبتنی بر رویکرد غیرمستقیم و نمادین است؟ آیا این تجربیات قابل تعمیم به سایرین است یا رخداد منحصربهفرد و خصوصی است؟ سؤال آخر اینکه با توجه به جوابهای پیشین، آیا این مقدمات برای دستیابی به مقصد و هدف تهیهکنندگان این برنامه کافی است؟
۱- امکانسنجی تجربیات پس از مرگ
تجربههای پس از مرگ معمولاً برای افرادی روی میدهد که در حال مرگ هستند یا از لحاظ بالینی مردهاند؛ یعنی این افراد فاقد علائم حیاتی مانند ضربان قلب، فعالیت تنفسی و مغزیاند، ولی پس از مدتی مجدداً علائم حیاتی به آنها بازمیگردد؛ به بیان دیگر این تجربهها در شرایطی همچون ایست قلبی، شوک، خونریزی، بیهوشی، کُما، سکتۀ مغزی، و … روی میدهد. با وجود این، آیا عنوان مرگ بر این شرایط قابل اطلاق است؟ قرآن کریم دو مفهوم اجل معلّق (قضای مشروط) و اجل مسمّی (قضای محتوم) در ارتباط با زمان مردن انسانها مطرح میفرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضَی أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ».
آنچه واضح است اینکه این تجربیات در زمان مرگ غیرقطعی انسان اتفاق میافتد؛ شاید نزدیکترین آیه به این حقیقت این کلام الهی باشد: «اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی؛ و خداست که روح [مردم] را هنگام مرگشان بهطور کامل میگیرد، و کسی را که نمرده است نیز در هنگام خواب است، پس روح کسی که مرگ را بر او حکم کرده نگه میدارد، [و به بدن باز نمیگرداند] و دیگر روح را تا سرآمدی معین باز میفرستد»(زمر/۴۲). بنابراین توفی و خروج نفس از بدن صورت میگیرد، ولی برخی را تا زمان اجل مسمی و حتمی بازمیگرداند. با این آیه میتوان امکان توفی نفس و بازگشت آن به بدن در زمانی غیر از اجل مسمی را اثبات کرد.
۲- اعتبار تجربیات پس از مرگ
بنابر آیه شریفه ۴۲ سوره زمر، تجربههای نزدیک به مرگ را باید متمایز از توهمات یا عالم خیال متصل و از جنس شهودات و مکاشفات دانست؛ چراکه توفی و بازگشت انسانها به بدن از سوی خداوند انجام میشود. همچنین بنابر آیات قرآن، هنگامی که انسان محضر الهی میرسد، به اعمالش آگاه میشود: «وَسَتُرَدُّونَ إِلَی عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(توبه/۱۰۵).
با این حال باید دقت داشت که کشف و شهود یک منبع معرفت عمومی مانند عقل، حس و تاریخ نیست؛ بلکه منبعی خصوصی است که از لحاظ ارزش معرفتی، یقینآوری و واقعنمایی دارای تفاوت است و شروط اعتباری بسیار سنگینی دارد.
مسئله بعدی تأثیر مفروضات، تصورات، دانستهها و نادانستهها، سابقه رفتاری و علایق تجربهگر است که ممکن است موجب فهم ناقص یا دریافت نادرست از مشاهدات واقعی شود؛ حتی برخلاف مکاشفات حقیقی، این تجربیات به شکل غیرارادی و عموماً برای افراد غیرمهذب اتفاق افتاده است.
نکته دیگر اینکه تجربهگر در مرحلۀ گزارش و نقل مشاهدات نیز مصون از خطا و اشتباه نیست؛ یعنی حتی با وجود یقین گوینده، دلیلی برای اثبات قطعیت سخنان راوی برای مستمع بیرونی وجود ندارد. در واقع شهود معصوم(ع) به دلیل عصمت هم صادق است و هم حجت، ولی شهود مؤمنان تنها صادق است و نمیتواند حجت باشد.
با این حال نباید انکار کرد که جنس این تجربیات همخوان با مکاشفات رحمانی است؛ چراکه این مکاشفات برخلاف مکاشفات شیطانی، هم یقینی، هم همراه با سطح والایی از ایمان و هم سازگار با عقل دینی است و مؤیدات فراوانی در قرآن و روایات دارد. به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که اعتبار این تجربیات اگرچه بالاتر از سطح رؤیای صادقه است، اما حجیتی بسیار فراتر از آن ندارد.
۳- نسبت تجربیات با دین
این مکاشفات چه در بُعد هستیشناختی دین، به این معنا که بتواند چیزی را به مجموعه باورهای دینی کم یا اضافه کند و چه در بُعد معرفتشناختی دین بدین معنا که کاشف محتوای اعتقادی و اخلاقی و شرعی دین باشد، هیچ سهمی ندارد. اگرچه برخی نواندیشان در جستجوی نسخهای بالاتر و تجربه ملکوتیتر از مکاشفات پیامبر هستند، اما هیچگاه راه به جایی نبردند.
اساساً هیچ طریق ارتباطی با عالم غیب و فراماده، بهجز دالان وحی قابل تأیید کامل نیست. چراکه اولاً مسیر دستیابی به غیب تنها برای رسولان مرضی پروردگار گشوده است: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَی مِنْ رَسُولٍ». ثانیاً این مسیر توسط فرشتگان حمایت میشود: «بِأَیْدِی سَفَرَةٍ کِرَامٍ بَرَرَةٍ»(عبس/۱۵-۱۶). به بیان دیگر هم پیشاروی پیامبران (از هنگام نزول وحی تا رسیدن به مردم) و هم از پشت سرشان (از زمان صدور وحی تا نزول بر پیامبران) نگهبانانی برای حراست از وحی گسیل شدهاند: «فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا»(جن/۲۷).
قلب پیامبر(ص) نیز حرم امانت است؛ هم چیزی از وحی را فروگذاری نمیکند: «وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ»، هم آن را فراموش نمیکند: «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی»(اعلی/۶) و هم چیزی را با آن مخلوط نمیسازد؛ چه در گفتار: «وَمَا یَنطِقُ عَنِ ٱلهَوَی إِن هُوَ إِلَّا وَحی یُوحَی»(نجم/۳) و چه در سنت و مصادیق رفتاری: «أَوحَینَا إِلَیهِم فِعلَ ٱلخَیرَتِ»(انبیا/۷۳). در نتیجه محتوای معارف انبیا، بهویژه وحی قرآنی از جنس «لا رَیْبَ فِیهِ» و بدون شک و شبهه است. داستان این وحی یا به تعبیر علامه طباطبایی، شعور مرموز، که بالاترین درجه کاشفیت از حق را دارد، با ختم رسل پایان یافت.
بنابراین انتظار بینندگان برنامه یا نقد برخی منتقدان مبتنی بر مقایسه توصیفات راویان از عالم پس از مرگ با جزئیات معارف دینی است، از پایه اشتباه است و اساساً نمیشود دنبال وجاهت علمی و دینی از برنامه و اعطای دانش درجه دوم یا هر عنوان دیگری به این سخنان بود.
۴- کارکرد تجربیات پس از مرگ
باید دقت داشت که هم رویکرد تولیدکننده محترم و هم محتوای تجربه میهمانان این برنامه ارتباطی با بحث حجیت ندارد و هیچیک ادعای تشریع یا رهاورد جدید ندارند. هیچکس قرار نیست که بر اساس چنین تجربیاتی، سلوک ایمانی و اعتقادی خود را تغییر دهد. حتی در مواردی که در اصل روایت تجربهگر اشارهای به مسئلهای شرعی یا دینی نشده است نیز شاهد هستیم که او یا اطرافیانش به انجام واجباتی دینی مانند نماز متعهد میشوند. در واقع آنچه او دیده موجب رجوع و ایمان بیشتر به اصل دین شده است و چیزی بر اصل دین نیفزوده است.
همانگونه که مکرر مورد تأکید مجری این برنامه قرار گرفته است، هدف این برنامه افزایش غیبباوری و مرگآگاهی است. دو باوری که جزو شروط هدایتپذیری از قرآن کریم است: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ … وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ»(بقره/۳-۴). در ادامه سعی میشود به برخی از کارکردهای مثبت این برنامه اشاره شود؛
الف) تسهیلگری فهم حقایق فرادنیایی در قرآن
بحث روح و حالات انسان پس از مرگ جزو پیچیدهترین مباحث دینی است که به تعبیر قرآن، بهجز دانشی اندک، قلمرو آن بیرون از دامنه دانش بشری است: «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا؛ روح از [سنخ عالم] امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است»(اسراء/۸۵). از اینرو علما و فحول اسلامی قادر به پاسخ به بسیاری از پرسشها درباره جزئیات مرگ و حیات انسان در فرادنیا نیستند و راههای مرسوم کسب دانش، تاکنون دستاورد چندانی در این زمینه نداشته است.
ماهیت روح، چهره برزخی برخی اعمال و آلودگیها، رنگها، توصیفات بهشت و جهنم، عمق بینهایت حقایق، فضایی بدون عنصر زمان و غیره از جمله موضوعاتی است که این تجربیات کمک بیشتری به فهم آن میکند. تفاوت این فهم با آنچه در زمینه معرفتشناسی دینی بیان شد، این است که این تجربیات در صورت هماهنگی با وحی، میتواند برای فهم حقایق قرآنی تسهیلگری کند نه اینکه خود معرفتی مجزا از اصل وحی ارائه دهد.
برای مثال قرآن کریم میفرماید که آسمانهای هفتگانه و زمین و تمام مخلوقات خداوند را تسبیح میگویند: «تُسَبِّـحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّـحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ»(اسراء/۴۴). برخی سعی میکنند تا این آیات را به مجاز برگردانند، ولی صریح آیه میفرماید که شما نمیتوانید متوجه این تسبیح شود.
ب) انذار
اگرچه پرونده رسالت تمام شد، ولی مسیر انذار مردم همچنان باز است: «وَإِن مِّن أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیر». اگرچه جریان تنذیر در عصر کنونی بیشتر از مسیر تفقه در دین ادامه دارد: «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ»(توبه/۱۲۲). اما مسیرهای دیگری نیز برای انذار وجود دارد که یکی از آنها رؤیاست. به همین منظور روایت شده که «برخی از رؤیاها صادقاند تا مردم از آن منتفع شوند و از هدایتها و هشدارهای آن بهرهمند گردند»(بحارالانوار: ۵۸/ ۱۸۳). تجربه راویان مرگ در صورت تصدیق محتوای وحی «قُل إِنَّمَا أُنذِرُکُم بِالوَحیِ»، میتواند کمک به انذار و ترویج مرگآگاهی و مرگباوری باشد.
امیرمؤمنان(ع) در مواضع متعددی از نهجالبلاغه و با عبارات گوناگونی مانند «أَکْثِرْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ» (نهجالبلاغه، نامه ۳۱) یا «طُوبَی لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ» (همان، حکمت ۴۴) مرگآگاهی و عدم غفلت از آن را یادآور شدهاند. البته این نوع یادکرد مرگ موجب افسردگی و ناراحتی نمیشود، چراکه هدف نیست، بلکه مسیر دستیابی به نجات و کمال است و انسان نباید آرزوی مرگ کند: «وَ أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَ لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ»(همان، نامه ۶۹)
ج) اقتباس و الهام
در این زمینه حرف بسیار است و جای تأمل فراوانی دارد. برای نمونه بسیاری از تجربهگران تمام خلقت و اتفاقات و جریان حقایق عالم پس از مرگ را بر اساس عشق الهی تعبیر و تفسیر کردهاند. عشقی جمعی و سراسری که در معبر توحید و وحدانیت الهی در جریان است. از همین رو مبلغان و مروجان آموزههای دینی که بر مسیر مرگآگاهی و خداباوری تلاش میکنند، میتوانند با اقتباس از این رویکرد در تبلیغ اسلام رحمانی بر مدار حب و عشق الهی برنامهریزی و اقدام کنند و از انوار آن که شامل انساندوستی و نوعدوستی بهرهگیری کنند. بنابراین در صحبت آخرت و حیات پس از مرگ نباید تنها بر جنبه خوف و صحنههای دهشتناک آن تأکید کرد، بلکه شور عرفانی و کشش عاشقانه را محور تبلیغ دین و خداباوری باید قرار داد.
همچنین با تأمین زیرساختهای لازم، میتوان با تلفیق گفتارهای مختلف راویان، داستان، فیلم و تولیدات چندرسانهای بر محور روایت تجربهگران پس از مرگ طراحی کرد. بهویژه اینکه این افراد در تحلیل عمر گذشته و داستانهایی که از گذشته خود داشتند، همه چیز را بیان نکردند. نکات اخلاقی بسیاری از کوچکترین ظلمهای نادیدنی به حقالناس و رعایت حقوق حیوانات قابل مشاهده است.
دو ملاحظه
نخست؛ اگرچه باید از کلیت این داستانها برای تقویت باورهای دینی مردم استفاده کرد، اما باید در نقل جزئیات غیرمقبول یا نقل عامیانه حقایق دینی مانند شفاعت دقت کرد و مجال را برای داستانپردازیها برخی افراد سودجو در آینده بست. حضور کارشناسان و خبرگان دین و عرفان، تبیین عالمانه و دفاع محققانه از اعتقادات و مستندات شرعی از جمله اتفاقات خوبی است که باید تداوم یابد.
دوم؛ دقت داشته باشیم که بحث تجربیات قبل از مرگ پدیدهای نوظهور نیست؛ جفری لانگ(Jeffrey Long) معتقد است که بیش از ۵ درصد مردم آمریکا تجربۀ نزدیک به مرگ داشتهاند اما بسیاری از افراد این تجربه را به عنوان راز پیش خود نگه میدارند یا دلیلی برای بازگویی شخصیترین رویداد معنوی خود برای دیگران نمیبینند.
به نظر میرسد، برنامه زندگی پس از زندگی یک رخداد عادی نیست. نظر به تبعات گستردهای که این رویداد بر بسیاری از مردم داشته است، نمیتوان این اتفاق را شخصی و اتفاقی دانست. امید است که گسترش تبعات مثبت نقل روایت تجربهگران و امتداد صحیح آن به فیلمها و داستانهای دیگر، عصر جدیدی از خداباوری و مرگآگاهی در رفتار مردم متدین بروز و ظهور یابد.