محاکمه پدری که سر پسرش را برید
محاکمه پدری که سر پسرش را برید
متهم که مردی ۸۰ ساله است، به دلیل بیکاری پسرش دست به این جنایت هولناک زده است. یک سال قبل مرد جوانی به مأموران خبر داد برادرش گم شده است. او گفت: من اعتیاد دارم و برای ترک اعتیاد به یک کمپ رفته بودم. وقتی از کمپ مرخص شدم و به خانه آمدم، دیدم برادر کوچکم یوسف در خانه نیست.
از پدرم پرسیدم کجاست که پدرم گفت برای کار به دوبی رفته است؛ درحالیکه فکر میکنم پدرم دروغ میگوید، چون برادرم خیلی تنبل بود و همیشه بهخاطر این تنبلی با پدرم اختلاف شدید داشت. امکان ندارد برادرم برای کار به خارج رفته باشد. گفتههای این مرد جوان در حالی بود که پلیس در بررسی پرونده اجساد فاقد هویت به مسئله مهمی پی برد و متوجه شد درست زمانی که مرد جوان مدعی است یوسف گم شده، جسدی کشف شده است که مثله شده بود. در گزارشی که مأموران از پیداکردن جسد تهیه کرده بودند، آمده بود فردی که جسد را پیدا کرده مردی زبالهگرد بوده که نیمتنه در پلاستیک پیچیدهشده جوانی را پیدا کرده و موضوع را به پلیس گزارش داده است.
- بیشتر بخوانید
-
اعتـراف تلخ پسر به قتل پدر
همچنین مأموران در همان روز در گوشهای دیگر از شهر یک نیمتنه دیگر را پیدا کردند که آزمایش دیانای نشان داد متعلق به همان نیمتنهای است که ساعاتی قبل پیدا شده بود. این در حالی بود که مشخصاتی که برادر یوسف به مأموران داد، با مشخصات جسد یکسان بود. وقتی مرد جوان عکسهای جنازه را دید، تأیید کرد جسد متعلق به برادرش یوسف است. بررسیها در این خصوص ادامه یافت و مرد جوان اطلاعات بیشتری به مأموران داد. او گفت: پدرم به دلیل تنبلی برادرم همیشه با او اختلاف شدید داشت و سعی میکرد او را وادار کند که سر کار برود، اما برادرم آنقدر تنبل بود که اصلا از خانه بیرون نمیرفت و از پدرم خرج روزمرهاش را میگرفت. سر این موضوع بارها با هم دعوا کرده بودند. ادعای پدرم درباره اینکه برادرم به خارج رفته، اصلا برای من قابل باور نبود.
حالا هم فکر میکنم پدرم بلایی سر او آورده است. بهاینترتیب، مرد ۸۰ساله برای بازجویی بیشتر به اداره آگاهی منتقل شد. وی در بازجوییها اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من پسرم را کشتم، چون خستهام کرده بود و دیگر تحمل نداشتم. این مرد گفت: وقتی همسرم فوت کرد، من و پسرانم با هم زندگی میکردیم، اما هرکدام از آنها به یک طریقی مرا اذیت میکردند. پسر بزرگم اعتیاد داشت و پسر کوچکم هم مدت زیادی بود که کار نمیکرد. او خیلی تنبل بود و تنبلیاش من را کلافه کرده بود. اصلا از خانه بیرون نمیرفت و هر بار که من از او میخواستم کار کند، بهانهای میآورد و بعد هم از من پول میخواست.
روز حادثه دوباره از من پول خواست، گفتم پولی ندارم که به او بدهم. سر این موضوع با هم جروبحث کردیم و آنقدر عصبانی شدم که او را به قتل رساندم. یک جسد روی دستم مانده بود و چارهای نداشتم جز اینکه آن را از بین ببرم؛ به همین خاطر سر از تنش جدا و بعد هم جسد را چند قسمت کردم. در نایلون پیچیدم و با خودم بیرون بردم و هر قسمت آن را در بخشی از شهر رها کردم. میدانستم وقتی پسر بزرگم به خانه بیاید، موضوع را پیگیری میکند؛ به همین دلیل به او گفتم برادرش به دوبی رفته است.
متهم در ادامه اظهاراتش گفت: من میدانم کار بدی کردم و اشتباه بزرگی مرتکب شدم، اما دیگر جانم به لبم رسیده بود و تحمل نداشتم. اعترافات این مرد در حالی بود که سر مقتول همچنان پیدا نشده است. او درباره اینکه سر پسرش را کجا رها کرده است، گفت: من سر او را در رودخانه انداختم و بدنش را هم چند جای دیگر رها کردم. بعد از گفتههای متهم و تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم بهزودی پای میز محاکمه میرود.
۴۷۲۳۳