سایت خبری
famaserver
  • خانه
  • اخبار ورزشی
  • اخبار استانها
  • اجتماعی
  • فرهنگ و هنر
  • اقتصادی
  • سیاسی
  • بین الملل
سایت خبری
برترین عناوین خبری
  • خرید بیمه: سنتی یا آنلاین؟ کدامیک تجربه بهتری برای مشتریان ایجاد می‌کند؟

سرتیتر خبرها

خبر خوب از وضعیت مغزی رضا امیرخانی؛ «خونریزی و آسیب حیاتی دیده نمی‌شود»

خبر خوب از وضعیت مغزی رضا امیرخانی؛ «خونریزی و آسیب حیاتی دیده نمی‌شود»

8 ساعت پیش
آرزوی بزرگ علی حاتمی تحقق نیافت

آرزوی بزرگ علی حاتمی تحقق نیافت

8 ساعت پیش
روایت تلاش یک طلبه جوان برای عبور از چالش‌ها

روایت تلاش یک طلبه جوان برای عبور از چالش‌ها

8 ساعت پیش
فستیوال بیت و حیران برگزیدگانش را شناخت 

فستیوال بیت و حیران برگزیدگانش را شناخت 

8 ساعت پیش
از کتاب کودکانه تا موزیکال برادوی؛ تحول شخصیت شرک در تاریخ نمایش و انیمیشن

از کتاب کودکانه تا موزیکال برادوی؛ تحول شخصیت شرک در تاریخ نمایش و انیمیشن

8 ساعت پیش
روایت پیرزنی ۶۷ ساله که خانه‌ی نیمه مخروبش را آب گرفته + تیزر

روایت پیرزنی ۶۷ ساله که خانه‌ی نیمه مخروبش را آب گرفته + تیزر

8 ساعت پیش
۳۱۰ اثر به بخش صحنه‌ای چهل‌وچهارمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر رسید

۳۱۰ اثر به بخش صحنه‌ای چهل‌وچهارمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر رسید

8 ساعت پیش
پیام مشاور عالی وزیر به جشنواره تئاتر کودک و نوجوان همدان

پیام مشاور عالی وزیر به جشنواره تئاتر کودک و نوجوان همدان

8 ساعت پیش
«باد زرد – ونگوگ» صاحب پوستر شد

«باد زرد – ونگوگ» صاحب پوستر شد

8 ساعت پیش
چرا اپوزیسیون به شروین حاجی‌پور توهین می‌کند؟

چرا اپوزیسیون به شروین حاجی‌پور توهین می‌کند؟

8 ساعت پیش

Home » ماجرای تبعید بی‌سر و صدای حاج صادق آهنگران

ماجرای تبعید بی‌سر و صدای حاج صادق آهنگران

زمان انتشار: 5 فوریه 2022 ساعت 17:07

دسته بندی: فرهنگ و هنر

شناسه خبر: 317763

زمان مطالعه: 12 دقیقه

ماجرای تبعید بی‌سر و صدای حاج صادق آهنگران

ماجرای تبعید بی‌سر و صدای حاج صادق آهنگران

حاج صادق آهنگران در کتاب تاریخ شفاهی خود با عنوان «با نوای کاروان» در رابطه با دوران مبارزاتی خود با رژیم شاهنشاهی روایت میکند: «بعد از دو هفته مرخصی، باید به مریوان برمی‌گشتم. مادرم من را از زیر قرآن رد کرد. دست او و پدرم را بوسیدم و با آن‌ها خداحافظی کردم و با تاکسی به ترمینال رفتم. از آنجا با اتوبوس راهی مریوان شدم. ساعت ۱۱ صبح روز بعد، به مریوان رسیدم.

از اتوبوس پیاده و راهی محل خدمتم شدم. در مسیر ترمینال تا محل خدمت به این فکر می‌کردم که چه اتفاقاتی در غیبت من در پادگان ممکن است رخ داده باشد. بعد از حدود نیم ساعت رسیدم. از در شکاربانی که وارد شدم، یکی از مسئولان پادگان را دیدم. بعد از سلام و احوالپرسی گفت: «اهواز چه خبر بود؟» من با احتیاط و توأم با ترس جوابش را دادم که خبری نبود. باز پرسید: «یعنی می‌خواهی بگویی که در اهواز تظاهرات نبود!؟» گفتم: «این روزها در همه‌جا تظاهرات هست.» دوباره سؤال کرد: «تو چه‌کار می‌کردی؟ در تظاهرات شرکت داشتی؟» جواب دادم: «نه، فرصت این کارها را نداشتم. در مدت مرخصی به دیدار اقوام و خویشان رفتم.» خیلی کنجکاوی کرد و بالاخره به من فهماند که باید به اتاق رئیس پادگان بروم. احتمالاً می‌دانست چه خوابی برایم دیده‌اند.

با نگرانی به اتاق رئیس رفتم. وارد اتاق شدم و سلام کردم. بعد از چند لحظه رئیس گفت: «شما قرار است برای ادامه خدمت مدتی به محل دیگری بروی.» با تعجب پرسیدم: «باید کجا بروم؟» در میان بهت و حیرت من گفت: «باید به منطقه اورامان بروی.» فکر کردم به دلیل رفتارهای مذهبی‌ام تنبیه می‌شوم یا شاید می‌خواستند برای مدتی از حسینیه و دوستان انقلابی‌ام دور باشم.

شب که به منزل رفتم، موضوع را با هم‌اتاقی‌ام در میان گذاشتم. یکی از آن‌ها گفت: «ناراحت نباش. بـرو و در اورامان هم علیه رژیم تبلیغ کن.» با پوزخندی گفتم: «یعنی می‌فرمایی که رکن ۲ هم در خواب عمیق است!؟» دو روز بعد راهی محل جدید خدمتم شدم. باید حدود چند روز با قاطر و پیاده می‌رفتم تا به بالای یک قله می‌رسیدم. حدسم درست بود. آن‌ها با این کار من را بی‌سروصدا تبعید کردند. درواقع می‌خواستند با این کار هم زهرچشمی از من بگیرند و هم درس عبرتی برای دیگران شوم. بدون هیچ مخالفتی راهی محل جدید شدم، چون می‌دانستم هرگونه اعتراضی برایم گران تمام خواهد شد.

به‌هرحال، حدود دو هفته بالای قله مشغول خدمت شدم. در آنجا اصلاً وضعیت خوب نبود. ما حتی آب نداشتیم. مجبور بودیم برف‌ها را جمع و بعد از آب کردن استفاده کنیم. مسئول ما در آن منطقه مرزی فردی به نام صابر خرمن بود. موقع رفتن به محل جدید، همراه صابر خرمن رفتم. او مسئول قله‌های آن حوالی بود. البته تلاش کردم که مخفیانه چند کتاب با خود ببرم تا حوصله‌ام سر نرود. بعد از اتمام دو هفته، قرار شد به مریوان برگردم. روز آخر حضورم، مسئول آنجا برای اداره شکاربانی مریوان نامه‌ای با این مضمون نوشت: «گواهی می‌شود نامبرده در دو هفته مأموریتش رفتار خوبی داشته است.»

فرار از پادگان به فرمان امام خمینی (ره)

حضرت امام برای جلوگیری از رویارویی نیروهای ارتش و مردم و همچنین ممانعت از قتل‌عام مردم، به افسران و سربازان فرمان دادند که خود را از اطاعت رژیم رها کنند و به آغوش ملت پناه ببرند. این پیام، اواخر سال ۵۷ به ارتشی‌ها و سربازها اعلام شد. بلافاصله از ارتش فرار کردم. ابتدا به اهواز و بعد به دزفول رفتم و در آنجا پنهان شدم.

یادم هست آن روزها مردم دزفول به سربازانی که از تیپ ۲ زرهی یا پایگاه هوایی وحدتی نیروی هوایی فرار می‌کردند، پناه می‌دادند که به دست نیروهای اطلاعاتی ارتش نیفتند. مشکل بزرگی که وجود داشت این بود که متأسفانه سربازها به دلیل اینکه سرشان را تراشیده بودند، زود لو می‌رفتند و خیلی سریع دستگیر می‌شدند. برای حل این مشکل، مردم دزفول شبانه سربازها را به شهرستان‌ها می‌فرستادند تا گرفتار عوامل رژیم نشوند. روزهای پراضطرابی بود.

داستان فرار من هم این‌طور بود که بعد از دو هفته خدمت در اورامان به مریوان برگشتم. به‌محض اینکه رسیدم، به حسینیه رفتم و در نماز جماعت آقای نورمفیدی شرکت کردم. وقتی حاج‌آقا سؤال کرد که چرا مدتی نبودم، ماوقع را برای او توضیح دادم. حاج‌آقا گفت: «توکل بر خدا. نگران نباش.» چند روز بعد، یکی از دوستانم بعد از نماز جماعت گفت: «صادق، شنیدی چی شــده؟» گفتم: «نه.» گفت: «آیت‌الله خمینی پیام دادند که سربازها از پادگان‌ها فرار کنند.» وقتی مطمئن شدم که امام چنین پیامی را صادر کرده‌اند، به‌اتفاق یکی از دوستانم تصمیم به فرار گرفتیم. ابتدا سراغ مسئول شکاربانی رفتم و شرح کوتاهی از حضورم در اورامان دادم و تقاضای مرخصی کردم. ابتدا مخالفت کرد، اما با اصرار من که گفتم خسته شده‌ام و نیاز به استراحت دارم، یک هفته به من مرخصی داد. البته قصدم فرار بود.

بلافاصله بعد از موافقت او، با دوستانم خداحافظی کردم و به اهواز رفتم. ساعت ۸ صبح به خانه رسیدم. مادرم از دیدن من تعجب کرد و پرسید: «چه شده؟ چرا زود برگشتی!؟» خودم را جمع‌وجور کردم و گفتم: «فرار کردم.» مادرم به چشمانم خیره شد و پرسید: «فرار کردی؟ چرا؟» برای او توضیح دادم که آیت‌الله خمینی دستور داده‌اند سربازان از پادگان‌ها فرار کنند تا مجبور نباشند به روی مردم تیراندازی کنند. مادرم که تقریباً با توضیح من قانع شده بود، دوباره سؤال کرد: «حالا می‌خواهی چه‌کار کنی؟» گفتم: «می‌خواهم به دزفول پیش عموها و دایی‌ها بروم.» مادر با صدای آرام و با نگرانی گفت: «یعنی آنجا پیدایت نمی‌کنند؟ منظورم مأموران دولتی است. آنجا به سراغت نمی‌آیند؟» پیشانی او را بوسیدم و گفتم: «نه، مادر نگران نباش. آنجا جایم امن است.»

وقتی پدرم به خانه برگشت، او هم توصیه کرد که تا مشخص شدن اوضاع کشور به منزل دایی‌ام در دزفول بروم. شب به مسجد جزایری رفتم و دوستان را دیدم. به محمدعلی حکیم گفتم که فرار کرده‌ام. خیلی خوشحال شد و گفت: «کار خوبی کردی.»

صبح روز بعد ساعت ۷ صبح، با مینی‌بوس راهی دزفول شدم. وقتی دایی‌هایم ماجرای فرارم را شنیدند، تذکر دادند که حواسم را جمع کنم تا گرفتار نیروهای امنیتی شاه نشوم. البته گوشم بدهکار این حرف‌ها نبود. چند بار با بلندگوی خانه پدربزرگ مادری‌ام (حاج یوسفعلی قبلی) به محله قلعه رفتم و شعار دادم. بلندگو به سمت فلکه مجسمه و محل تجمع نیروهای ارتشی و شهربانی بود. صدای من به‌خوبی انعکاس پیدا می‌کرد. معمولاً شب بلندگو را روشن می‌کردم. در شب هم که صدا می‌پیچید. به‌محض اینکه صدای بلندگو و شعارهای مرگ بر شاه بلند می‌شد، ارتشی‌ها بی‌هدف شلیک می‌کردند، چون نمی‌دانستند مرکز صدا کجاست. می‌خواستند ما بترسیم و ساکت شویم. بالاخره این کارهای من دردسرساز شد. از پدرم خواستند که بیاید من را با خودش ببرد. گفته بودند: «خیلی شعار می‌دهد. خطرناک است.»

۵۸۵۸

مجله خبری recive.ir

برچسب ها
انقلاب اسلامی ایران صادق آهنگران
اشتراک گذاری

اخبار مرتبط

  • خبر خوب از وضعیت مغزی رضا امیرخانی؛ «خونریزی و آسیب حیاتی دیده نمی‌شود»
    خبر خوب از وضعیت مغزی رضا امیرخانی؛ «خونریزی و آسیب حیاتی دیده نمی‌شود»
    Notice: Undefined variable: first_id in /var/www/recive.ir/wp-content/themes/news-wp/single.php on line 64
    8 ساعت پیش
  • آرزوی بزرگ علی حاتمی تحقق نیافت
    آرزوی بزرگ علی حاتمی تحقق نیافت
    Notice: Undefined variable: first_id in /var/www/recive.ir/wp-content/themes/news-wp/single.php on line 64
    8 ساعت پیش
  • روایت تلاش یک طلبه جوان برای عبور از چالش‌ها
    روایت تلاش یک طلبه جوان برای عبور از چالش‌ها
    Notice: Undefined variable: first_id in /var/www/recive.ir/wp-content/themes/news-wp/single.php on line 64
    8 ساعت پیش
  • فستیوال بیت و حیران برگزیدگانش را شناخت 
    فستیوال بیت و حیران برگزیدگانش را شناخت 
    Notice: Undefined variable: first_id in /var/www/recive.ir/wp-content/themes/news-wp/single.php on line 64
    8 ساعت پیش

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته بندی موضوعات

  • آذربایجان شرقی 468
  • آذربایجان غربی 378
  • اجتماعی 10230
  • اخبار استانها 2901
  • اخبار بورس 604
  • اخبار تکنولوژی 1557
  • اخبار روز 5
  • اخبار ورزشی 25293
  • اردبیل 1323
  • اصفهان 1652
  • اقتصادی 10530
  • البرز 476
  • ایلام 503
  • بوشهر 6
  • بین الملل 10547
  • تبلیغات 34
  • تهران 965
  • چند رسانه ای 0
  • چهارمحال و بختیاری 1514
  • خراسان جنوبی 47
  • خراسان رضوی 1743
  • خراسان شمالی 49
  • خوزستان 2107
  • دسته‌بندی نشده 1
  • زنجان 772
  • سبک زندگی 135
  • سلامت 1117
  • سمنان 3505
  • سیاسی 12129
  • سیستان و بلوچستان 68
  • عکس 24
  • علمی و فناوری 6287
  • فارس 1105
  • فرهنگ و هنر 11252
  • قزوین 1556
  • قم 403
  • کاریکاتور 137
  • کردستان 1509
  • کرمان 2004
  • کرمانشاه 1490
  • کهگیلویه و بویراحمد 760
  • گلستان 548
  • گیلان 1561
  • لرستان 214
  • مازندران 314
  • مرکزی 36
  • موبایل 404
  • میزبانی و هاستینگ 28
  • هرمزگان 976
  • همدان 1495
  • یزد 695

جدیدترین مقالات

  • علت سانحه رانندگی منجر به فوت همسر معاون رئیس‌ جمهوری مشخص شد
    علت سانحه رانندگی منجر به فوت همسر معاون رئیس‌ جمهوری مشخص شد 7 ساعت پیش
  • مدیر بورس منطقه ای سمنان خبر داد؛
رشد پنج برابری ارزش معاملات بورسی استان در شش ماهه سال جاری
    مدیر بورس منطقه ای سمنان خبر داد؛ رشد پنج برابری ارزش معاملات بورسی استان در شش ماهه سال جاری 7 ساعت پیش
  • با استقبال کم‌نظیر مسئولین، شاعران، نویسندگان و علاقه‌مندان حوزه شعر و ادب:
آیین اختتامیه اولین جشنواره شهر «فراغتی و کتابی» در سمنان برگزار شد
    با استقبال کم‌نظیر مسئولین، شاعران، نویسندگان و علاقه‌مندان حوزه شعر و ادب: آیین اختتامیه اولین جشنواره شهر «فراغتی و کتابی» در سمنان برگزار شد 7 ساعت پیش
  • روابط‌عمومی مخابرات استان سمنان رتبه نخست کشور را در ارزیابی شش‌ماهه نخست سال جاری کسب کرد
    روابط‌عمومی مخابرات استان سمنان رتبه نخست کشور را در ارزیابی شش‌ماهه نخست سال جاری کسب کرد 7 ساعت پیش
  • گزارش جامع دومین جشنواره استانی پوشاک ایرانی–اسلامی «سِمَنی‌دخت» و نخستین جشنواره ملی «ایران‌دخت» – سمنان
    گزارش جامع دومین جشنواره استانی پوشاک ایرانی–اسلامی «سِمَنی‌دخت» و نخستین جشنواره ملی «ایران‌دخت» – سمنان 7 ساعت پیش

لینکهای پیشنهادی

سرور مجازی |  هاست ویندوز | هاست لاراول | دانلود رایگان نرم افزار

میزبانی در هاست لینوکس فاماسرور