زنانی که ترساندن شما را خوب بلدند/ این گروه وحشتآفرین!
زنانی که ترساندن شما را خوب بلدند/ این گروه وحشتآفرین!
هرچند از این دست کارهای گروهی پیشتر هم دیدهایم؛ داستانهایی با طبقهبندیهای مختلف که از سوی جمعی از نویسندگان منتشر شده؛ مثلا مجموعه «کسی خانه نیست» که متشکل است از ١٤ داستان از زنان نویسنده امروز ایران، «سیزده» که مجموعهای بوده با ١٣ داستان از آثار نویسندگان مستقل، یا «پرسه در حوالی داستان امروز» که ١٦ داستان بود از نویسندگان کارگاه داستاننویسی حسین سناپور.
بین اینها گاهی داستانهایی فوقالعاده میبینیم و البته عموما دستورزیها یا آزمونهایی خاطرهانگیز برای نویسندگان. «هجده دقیقه به نیمهشب» در این میان اما از یک نظر قابل تأمل است؛ اینکه تمام داستانها قرار است ترسناک باشند.
البته وحشت، ترس، دلهره، تریلر و تمام اینها را در ایران زیرشاخه یا زیرژانر ادبیات «گمانهزن» طبقهبندی میکنند. چنانچه داستان فانتزی و علمی- تخیلی را هم زیرگروه ادبیات «گمانهزن» میدانند. با اینحال اگر به شکل ژانری هم بخواهیم به چنین کتابی نگاهی بیندازیم، «وحشت» قرار بوده مهمترین شاخصهاش باشد. برای همین گفتوگو را با چند تن از نویسندگان این کتاب به همین موضوع اختصاص دادیم.
کشتار میکنم!
بهاره نوربخش/ متولد: ١٣٥٥ / رشته تحصیلی: زبان و ادبیات فرانسه
آثار: کابوس عمارت اربابی، عطر قالی نسیم عشق، پگوتاس، تولبیباس، مرگاس و…
ایده «١٨ دقیقه به نیمهشب» از کجا شروع شد؟
دوستان خیلی تمایل داشتند ما کتابی بنویسیم که در این کتاب همه داستانی داشته باشند. اول سعی کردیم همه یک داستان را جلو ببریم اما هماهنگ کردن همه خیلی سخت بود و قلمها هم فرق میکرد. بعد قرار شد هر کس داستانهای کوتاه وحشت بنویسد و در نهایت هم داستانی در کتاب باشد که همه قصههای قبلی را به هم مربوط کند. آخرین داستان کتاب ما در واقع نوعی جمعبندی است که نشان میدهد همه این داستانها به هم مرتبط هستند.
چرا چنین کاری کردید؟ چون وصل کردن همه داستانها در یک داستان فکر نکنم خوب از آب دربیاید!
ایده جالبی به نظرمان آمد که یکجوری همه را به هم مربوط کنیم تا خواننده را در فضای ترسناکتری ببریم. چون داستان، داستان وحشت بود، خواستیم چنین کاری کنیم.
حالا فضای وحشتی که گفتید، واقعا در داستانها برقرار شده؟
دیگر این بستگی به خواننده دارد. یکی دو نفر که خوانده بودند چنین احساسی داشتند. به هرحال هر نویسندهای قلمی دارد؛ بعضیها بیشتر این فضا را ایجاد میکنند، بعضیها کمتر.
البته خب در ژانر وحشت ادبیات ایران، چیزی هم به آن صورت نداریم.
طرفدار هم ندارد.
خب غیر از عاشقانه تقریبا تمام ژانرها طرفدار زیادی ندارد!
وحشت، بدتر است. من مدتی پیش یک کتاب در ژانر وحشت کار کرده بودم، واقعا به سختی توانستم ناشر پیدا کنم. اصلا به هر کسی میگفتم که کتابم در ژانر وحشت بزرگسال است، میگفت اصلا نیاور. میگفتند حالا اگر کودکونوجوان بود میتوانستیم کاری کنیم ولی اگر بزرگسال نوشتهای، اصلا نیاور!
امیدوارم همه را بترسانیم!
نرگس لوانی/ متولد: ١٣٧٢/ رشته تحصیلی: مترجمی زبان انگلیسی
و دانشجوی زبان چینی/ آثار: سیاه اگر چشمان تو باشد
شما به اسم «نارسیس» مینوشتید. چرا؟
«نارسیس» نزدیک به اسم کوچک من یعنی نرگس است. قدیمتر خیلی تبوتاب نام هنری زیاد بود و این شد که من این نام را برای خودم انتخاب کردم ولی در حال حاضر با نام اصلی خودم مینویسم.
اولین کتابتان را هم خیلی جوان بودید که منتشر کردید.
من اولین کتابم را به نام «کاشکی بفهمی» در سبک عاشقانه-اجتماعی، وقتی حدود ١٩ ساله بودم، نوشتم.
چطور شد به کار گروهی در این زمینه فکر کردید؟
راجع به هدف ما از نوشتن «هجده دقیقه به نیمهشب» بهصورت گروهی پرسیدید، بهتر است اینطور توضیح بدهم خدمتتان که به جرأت میگویم این کتاب اولین قدم در سبک ادبیات ژانر تالیفی در ایران است. ما خواستیم که اولین این سبک باشیم تا به سایر دوستانی که دستی بر قلم دارند، این شجاعت را بدهیم تا از نوشتن در سبک ادبیات ژانر، آن هم به شکل گروهی نترسند. کم نیستند نویسندگان ایرانی که صدها برابر بهتر از کارهای ترجمهای که این روزها برجسته شده، مینویسند. چه خوب که خودمان به همدیگر کمک کنیم تا کارهای تألیفی هم دیده شوند.
نمیترسم اما میترسانم
الناز دادخواه/ متولد: ١٣٧١/ رشته تحصیلی: مترجمی زبان انگلیسی
آثار: کارناوال وحشت، گرگزاده، نفرین فراعنه، رز سیاه، درنده تاریکی و…
حالا این کتاب مجموعهای از داستانهای مجزا شده یا هرکدام داستان قبلی را ادامه دادهاید و جلو رفتهاید؟
مجموعه داستان است. یعنی ١٨ داستان ترسناک کوتاه نوشته شده که در ابتدا هیچکدام به هم ارتباطی ندارند. یعنی اگر کسی بخرد و بخواند، ارتباطی بین این داستانها با هم نمیبیند و همگی با هم متفاوت هستند، اما در داستان پایانی تمام اینها در یک نقطه بههم وصل میشوند.
روایت این شکلی در داستان آخر، یک مقداری عجیب نیست؟
خب خلاقیت نویسنده آخر که بود که توانست همه را به هم وصل کند.
تمام داستانها توانستهاند فضای ترس را القا کنند؟
خب اگر بخواهم سلیقهای بگویم من خودم تا بهحال با اینکه کل کتابهای ژانر وحشت ایرانی را خواندهام، هیچ کتابی برایم وحشتناک نبوده؛ حتی نمونههای خارجی. یعنی کتابی در ژانر وحشت نمیتواند خیلی در من ایجاد ترس کند، اما در کل داستانهای جالبی در این کتاب هستند. چند داستان بهنظرم میشد قویتر هم باشند، ولی بیشتر داستانها موضوعات جالبی داشتند.
۵۸۵۸