روایتی از حلاوت آبان ۸۰ در کام نصف جهان/ بازخوانی سفر بیزرق و برق رهبر انقلاب به شهر شهیدان
خبرگزاری فارس اصفهان، الهام قلیلی- اصفهان، کهنمردیست به وقار نقش و نگار نشسته بر تن گلدستههای فیروزهای، به شکوه هشتبهشت و نقش جهانِ بهشتگون و به بردباری زندهرود نهچندان جاری، که باید به مهربانیاش پناه برد، پای حرفهایش نشست و از روزهای پرشور جوانیاش پرسید.
گوشه گوشه این خلد برین لبریز است از ظرافت و ملاحتی که باید کشفش کرد و طعمش را چشید تا چُنان شیفته و مبتلایش شوی که بشود نیمی از جهانت.
سالهاست که شاعر و کاتب و ناظم آمدند و از جمال چهلستون و صفای چهارباغ گفتند و نوشتند و سرودند اما امروز فرزندان «علامه مجلسی» و «شیخ بهایی» در علم و دانش هم سرآمدند.
از جنوبش که نگاه اندازی دانشگاهی به قدمت ۷۵ سال میبینی که در این سالها بالا و پایین زیادی دیده و از رئیسجمهور تا وزیر و اقتصادددان را هم تربیت کرده است.
راهیست راه عشق که پایانی ندارد
در مقابل از شمال غرب که وارد نصف جهان شوی با دانشگاه صنعتی اصفهان روبهرو میشوی که در تمام مقاطع تاریخی حساس این چهل و چند سالی که از تاسیسش میگذرد هواره اثرگذار بوده و هست؛ چه زمانی که کشور با جنگ تحمیلی دست و پنجه نرم میکرد و نیاز به نیرو داشت، دانشجویان نخبهای چون شهیدمسعود آخوندی را تقدیم این راه کرد و چه سالها بعد که دانشمندی چون شهید فخریزاده را در رشته مهندسی هستهای پرورش داد و نشان داد راهیست راه عشق که پایانی ندارد.
وقتی از سرآمدی فرزندان نصف جهان حرف میزنیم یعنی آن که این شهر را از هر طرف نگاه کنی با دانشگاههای عظیمی که هریک قطب علم و دانش کشور هستند، مواجه میشوی؛ جنوب و شمال و غرب و حالا شرقی که دانشگاهی وجود دارد که ۳۴ سالی میشود به یکی از مهمترین واحدهای دانشگاههای آزاد اسلامی مبدل شده و تاکنون بیش از ۷۵ هزار فارغالتحصیل در دامان خود پرورانده و به جامعه تقدیم کرده است.
بله اینجا شهریست که در هر عرصه و موقعیتی خوش درخشیده و علم و صنعت و فرهنگ و دین را بهم پیوند زده و گویی فرزند همهچیز تمام ایران است، با نشانههایی از علم و صنعت احاطه شده و نقش جهانی دارد که چون خاتمی بر انگشتر در دل این دیار میدرخشد.
نقش جهانی که گرمای مشتهای گره کرده علیه استبداد را در سوز زمستان ۵۷ و چهل سال بعد هم حرارت دلهای سوخته از پرکشیدن سردارشان در سرما و باران دیماه ۹۸ را خوب به یاد دارد.
رازهای نقش جهان
اصلا گویی فلسفه نامش هم همین بوده که سختی و شیرینی و بالا و پایین زیادی را به چشم دیده، هریک در دلش نقش بسته و آجر به آجر آن رازهایی دارد که اگر لب باز کند، رمانی هزار جلدی میشود که پایانی ندارد.
فصلی از کتاب نقش جهان به آبانماهی برمیگردد که چونان امروز هوا نه سرد بوده و نه گرم، آفتاب نه مستقیم و نه از پشت ابر، بیرمق میتابیده اما مردم گرما و نور و شورشان را از جای دیگر میگرفتند، آنجا که پیشوایشان پس از ۱۸ سال دوباره قدم روی چشمشان گذاشت.
به دنبال نشان و تصویری از آن روزها بودم که تصادفا به مستندی از سفرهای مقام معظم رهبری به اصفهان برخوردم.
داستان سرماخوردگی رهبر انقلاب و شوق سفری که بیشتر شد
اولین سفر ایشان سال ۶۲ در قامت یک رئیسجمهور جوان بوده و ۱۸ سال بعد در ابتدای آبانماه سال ۸۰ هم قرار بوده که دومین سفر ایشان به اصفهان انجام شود اما به دلیل کسالت و سرماخوردگی که برای ایشان به وجود آمده بود با ارسال پیامی ویدیویی به مردم اصفهان، تاخیر چند روزه خود در سفر را اعلام کردند و گفتند که البته با وجود این تاخیر، شوق من برای سفر به اصفهان بیشتر شده است.
بالاخره هشتم آبان، روز وصل، از راه رسید و ساعت ۹ صبح خودروی حامل مقتدا و رهبرمان به سیل جمعیت مشتاق و چشم انتظار پیوست و اینچنین بود که کاروان یک مسیر کوتاه را چهل دقیقهای گذراند تا قلم تاریخ یکی از زیباترین روزهایی که مردم نصفجهان به خود دیده بودند را ثبت کند.
در مستند موجود از این سفر، محمدرضا جاننثاری که از قضا چند روزی میشود به عنوان سرپرست معاونت سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری اصفهان منصوب شده از شور و شعف مردم برای استقبال از محبوبشان میگوید.
اینکه از فرودگاه اصفهان تا میدان امام(ره) جمعیت حضور داشت و در فرودگاه هم جمعیت متراکمی برای استقبال آمده بودند و در میدان هم جمعیت مثالزدنی بود؛ مانند یک سیل خروشان جمعیت وارد میدان شده بود؛ میدان و تمام خیابانها و کوچههای اطراف مملو از جمعیت شده بود.
استقرار رهبر انقلاب در یک ساختمان قدیمی به جای هتل
جاننثاری اینطور از جزئیات این سفر میگوید که همیشه تأکید رهبر معظم بر ساده زیستی و ساده برگزار شدن برنامهها بوده و برای این موضوع علیرغم پیشنهادات زیاد از سمت هتلها، یک ساختمان قدیمی که در میان استانداری اصفهان است و جنبه تاریخی دارد برای اسکان ایشان انتخاب شد و در چند روزی که حضور داشتند، یکی از صنوف و اقشار جامعه مهمان ایشان بودند.
او که با آرامش خود انگار سعی میکند تک تک آن لحظات را به یاد آورد تعریف میکند که با جمعیت حدود ۳۰ نفره نماز ظهر و عصر برگزار شد و پس از آن سفره را برای ناهار انداختند؛ برای ترافیک غذا نرسیده بود و همه حدود نیم ساعت منتظر بودند.
جاننثاری که هنوز دقتنظر مقام معظم رهبری را به خاطر دارد، تعریف میکند: رهبر معظم انقلاب از یکی از علمای حاضر پرسیدند که امام جماعت مسجد امام خمینی(ره) چه کسی است و در پاسخ برخی اشتباهاتی که حاضران بیان میکردند را رهبری اصلاح میکردند؛ مشخص بود رهبر معظم انقلاب تاریخ اصفهان را بهطور دقیق میدانند.
این عضو کمیته استقبال از مقام معظم رهبری میگوید که از حرفهای رهبر معظم انقلاب میتوان این نکته را برداشت کرد که خط شهادت در شهر شهیدان مربوط به دفاع مقدس نیست و از قبل از انقلاب در اصفهان جاری بوده است.
محمد نادرالاصلی دیگر شاهد آن روزهای روشن دیار نصف جهان است که مسؤولیتی هم در تأمین امنیت این سفر داشته و در گفتوگو با ما میگوید: هرساله اوایل آبان مردم اصفهان به یاد میآورند که فرشتهای در شهرشان به پرواز درآمد و روح جدیدی به کالبد شهر و مردم دمید، مردم به جهت این که سالها در انتظار رویت خورشید برای حضور در بین خودشان بودند، قصد تجدید بیعت تاریخی و انقلابی با این مرد بزرگ داشتند.
وی با یادآوری روز اول بازگو میکند: روز اول ایشان در میدان امام خمینی(ره) حضور پیدا کردند، شاهد موج عظیم جمعیت در میدان بودیم، بعضی از افراد دست اندرکار برنامههای بعد از انقلاب به صراحت اعلام کردند که تا کنون چنین جمعیتی را در میدان امام خمینی(ره) ندیده بودیم.
نادرالاصلی توضیح میدهد: به جهت مسوولیتی که برای ایجاد نظم و کنترل ورود و خروج مردم در مسیر و محدوده سخنرانی ایشان به عهده داشتم، انتظامات برای ما کار مهم و امنیت بحث مهمتری بود که ما در آن روز عهدهدار مشایعت مقام معظم رهبری و کمک به این که مردم با نظم خودشان برنامه خوب و ماندگاری را در تاریخ به جا گذارند، بودیم.
یکی از مسؤولان تأمین امنیت سفر مقام معظم رهبری به اصفهان یادآور میشود: همزمان با ورود ایشان به میدان امام خمینی(ره)، وقتی از بالای جایگاه به جمعیت نگاه میکردم، حقیقتا بعد از انقلاب چنین جمعیتی را در میدان امام مشاهده نکرده بودم، علاوه بر آن به جهت ارتباطاتی که داشتیم از ورودیهای خیابان حافظ تا میدان احمدآباد و حتی تا خیابان جی و محل فرودگاه جمعیت موج میزد، دروازهدولت، طالقانی و سپه نیز به همین ترتیب بود.
او در وصف اشتیاق و حس و حال مردم میگوید: با آمدن ایشان به شهر اصفهان روح جدید دمیده شد و مردم بسیار متفاوت شده بودند، ایستگاههای صلواتی و چراغانیهای سطح شهر بسیار مشهود بود، انسانهایی که شاید خیلی هم دل خوشی نسبت به بعضی مسوولین نداشتند ولی وقتی متوجه شدند رهبر بزرگوارشان وارد شهرشان میشود با تمام توان تلاشی را انجام میدادند که بتوانند میهماننوازی خودشان را اعلام کنند.
درخواست استاد کسائی، نوازنده نی از رهبر انقلاب
نادرالاصلی تعریف میکند که در چند روزی که حضور داشتند افراد مختلف با ایشان دیدار کردند، استاد کسایی، استاد نی کشور وقتی خدمت ایشان رسید درخواست کرد، منزلی دارد که تا زنده هست اگر امکان دارد در تعریض خیابان قرار نگیرد، وقتی آقا به ایشان قول دادند با لب خندان از مجموعه خارج شد که برای ما جای تعجب داشت، کسانی که با نگرشهای مختلف حضور پیدا کرده بودند و هیچکس دست خالی نمیرفت.
او که یکی از مسؤولان تأمین امنیت سفر بود عنوان میکند که وقتی در سطح شهر حرکت میکردند اگر جایی از لحاظ امنیتی مشکلی نبود در خیابان میایستادند و با کسبه مشغول صحبت میشدند، در چند نقطه اصفهان که این اتفاق افتاد و کسبه متوجه شدند که رهبرشان آمده و با مردم با محبت رفتار میکنند، بسیار شگفتی و شادمانی برایشان ایجاد میشد.
نادرالاصلی اضافه میکند: این رفتار را با خانواده شهدا هم داشتند، به چند خانواده مراجعه کردند و به ملاقات خانواده معظم شهدا رفتند، به دیدار جانباز معروفی که قطع نخاع بود و حیات نباتی داشت رفتند؛ مردمی که در شهر اصفهان بودند این احتمال را میدادند که آقا در جمع این خانوادهها حضور پیدا کنند، از جمله شهید بزرگوارمان که چندی قبل به شهادت رسید، مردم از چند روز قبل در حوالی منزل ایشان حضور داشتند.
این رزمنده زمان جنگ و شاهد لحظات سفر مقام معظم رهبری تعریف میکند: روز ۱۴ آبان بود و در حالی که برنامهای را برای کلیه رزمندگان، بسیجیان و جانباران در مجموعه ستاد لشکر ۱۴ امام حسین(ع) در خیابان صفه داشتیم به ما خبر دادند که قرار است مهمانی به منزل پدرم یعنی پدر شهیدان محمدعلی و مهدی بیاید.
او میگوید که با اینکه دست اندرکار بودیم اما باورمان نمیشد که قرار است رهبر معظم انقلاب بیایند و فکر کردیم که شاید رئیس بنیاد شهید و یا مسؤول دفتر ایشان قرار است به منزلمان بیایند؛ پدر و مادرم در مراسمی حضور داشتند و هماهنگ کردم که با ماشین به منزل بروند.
مهمان ویژه در منزل شهید
نادرالاصلی از آن حس و حال تعریف میکند که مقداری میوه و شیرینی تهیه کردیم و به سمت منزل حرکت کردیم؛ وقتی رسیدیم دیدیم که تیم حفاظتی بهطور غیرمحسوس مستقر هستند و وقتی وارد منزل شدیم با ما تماس گرفتند و گفتند مهمان شما تا ساعتی دیگر میآیند و آنجا بود که متوجه شدیم مهمان چه کسی است و سر از پا نمیشناختیم.
این برادر شهید برایمان بازگو میکند: خواهران و برادران جمع شدند و جمعی ۲۰ نفره تشکیل دادیم؛ وقتی زنگ را زدند دیدیم که خورشید تابان ولایت از درب منزل وارد شدند؛ به نظرم در عمرم چنین لحظه شیرینی را تجربه نکردهام و نخواهم کرد مگر با ظهور امام زمان(عج).
او تعریف میکند که ایشان بعد از حال و احوالپرسی که داشتند ۴۰ دقیقه درد و دل خانواده شهدا را گوش کردند؛ از ایشان پرسیدم که به نظر شما ما جامانده و جاماندههای جنگ باید چه کنیم که از این قافله عقب نیفتیم؛ در جواب گفتند بروید و مشق شهدا را تکرار کنید و مشق شهدا این است که ببینید شهید چطور به مرتبه شهادت رسید و ره صد ساله را طی کردند.
شهید ۱۶ سالهای که رهبر انقلاب را به خانهشان کشاند
نادرالاصلی از برادران شهیدش میگوید: یکی از برادرانم علی در بیست سالگی و دیگری مهدی در شانزده سالگی به شهادت رسیدند؛ مهدی در کربلای ۴ مفقوالاثر شد و پس از ۱۶ سال پیکرش را در شلمچه عراق پیدا کردند و پارهای از استخوان را آوردند و ببینید این پارههای استخوان چه عظمتی دارد که رهبرمان را به منزل ما آورد.
او معتقد است که رهبر معظم انقلاب با حضورشان این مشق را به ما دادند که راه شهدا را تکرار کنیم و این مشق بیان میکند که هنوز درب باغ شهادت باز است به شرطی که به خوبی وظیفه شناسی کنیم و مشق را یادآور شویم و تکرار کنیم که ما از نسل شهدا و ایثار هستیم.
این رزمنده دفاع مقدس دوباره به خاطره میزبانی از رهبر انقلاب در منزلشان برمیگردد و تعریف میکند: ۲۰ دقیقه از حضور رهبر معظم انقلاب در منزلمان به معارفه گذشت؛ مادر و پدر شهید مصطفی نیکنژادی که استاد دانشگاه و رئیس دانشکده علوم تربیتی دانشگاه اصفهان بودند هم در جمع حضور داشتند به این دلیل که این شهید بزرگوار دایی ما بودند و ایشان بودند که بر برادرانم تأثیر گذاشتند.
او اضافه میکند: رهبر معظم انقلاب وقتی آنها را دیدند بیان کردند که ما برای شهدا کاری نکردیم و اگر کوچه یا مجموعهای را بهنام شهدا میزنیم، برای ما مفید است نه شهدا تا وقتی نام آنها را میبینیم با خودمان مرور کنیم که این شهدا چه کردند و چه راهی را طی کردند؛ در ادامه فرمودند که بعضی اوقات بعضی افراد میخواهند ناراحتمان کنند و نام شهید را حذف میکنند اما ما ناراحت نمیشویم زیرا شهدا جای خودشان را دارند.
پس از گذشت حدود ۲۰ سال از این دیدار هنوز بیانات ایشان برای ما مانند چراغی روشن میدرخشد.
داستان سفر رهبر معظم انقلاب به نجفآباد
مقام معظم رهبری در این سفر به نجفآباد هم سفری داشتند و محمدرضا جاننثاری در توضیح این سفر میگوید: به دلایلی همچون ماجرای آقای منتظری بعضا توصیه میشد رهبری به این سفر نروند اما شخص خودشان تأکید داشتند در نجفآباد حضور پیدا کنند.
وی توضیح داد: دشمن قصد دارد منطقه انقلابی را از انقلاب جدا کند؛ سفری اتفاق میافتد و خط بطلانی بر این فرضیه کشیده میشود و ثابت میشود مردم انقلابیاند.
جان نثاری با به یاد آوردن شهادت شهید محسن حججی میگوید که ۱۶ سال بعد قرار است الگویی از انقلابیون نسل امروز معرفی شود و شخصی برای جوانان کشور و شاید جهان حجت شود و خط بطلانی دیگر بر تکفیر زده شود؛ جوانی از همین نجفآبادی که میخواستند آن را جدا کنند پیدا میشود؛ جوان انقلابی که در سفر رهبر معظم انقلاب ۱۰ ساله بود و حالا حجتی برای جوانان عالم میشود.
نادرالاصلی هم از سفر رهبر معظم انقلاب به نجفآباد یاد میکند و برایمان توضیح میدهد: چند روزی که ایشان در اصفهان بودند مردم شهرهای اطراف هم از حضورشان بهره بردند، از جمله شهر نجفآباد که علیرغم مشکلاتی که میتوانست در این شهر به جهت حضور برخی از افراد کوتهفکر و مسألهداری که در آن روز بودند و نمیخواستند این نور و روشنایی را ببینند، ولی خود ایشان تاکید داشتند که حتما در شهر نجفآباد حضور پیدا میکنم.
او با یادآوری خاطرات شیرین آن روزها میگوید که خاطرههای زیادی در شهر نجفآباد همراه ایشان رقم خورد، مردمی که شاید به نوعی تا روز گذشته نسبت به این حضور احساس یاس و نا امیدی میکردند ولی وقتی این حضور را دیدند با شور و شعف استقبال کردند و بدون هیچ حادثهای این حضور در شهر نجفآباد اتفاق افتاد.
این شور و احساس مردم نجفآباد در مستندی که موجود است هم ثبت شده و دختر جوانی رو به دوربین میگوید که باور نمیشد که به شهر ما بیایند و بغض شادمانیاش او را از ادامه حرفش باز میدارد.
در این سفر مردم از عقاید و نظرات، شغلها و مناصب مختلف از صنعتی و علمی و خدماتی گرفته تا خانوادههای شهدا، همه با مقتدایشان دیدار کردند و آن خاطره را در گوشه ذهنشان به یادگار نگه داشتند، هرسال آبان ماه که میشود مثل یک قاب عکس از گوشه ذهنشان بیرون میکشند و یک به یک خاطرات را برای خودشان یادآوری میکنند.
آن شیرینی وصال هنوز در کام اصفهانیهاست و تمام امیدشان به این است که دوباره شهرشان با حضور رهبر انقلاب جان بگیرد و نصف جهان از قدومشان سبز شود.
انتهای پیام/۶۳۱۱۹/آ/ی