رابطه ناامنی ناشی از حکمرانی با سستی خانواده در ایران

رابطه ناامنی ناشی از حکمرانی با سستی خانواده در ایران
مشکلات اقتصادی و اجتماعی، عدم اعتماد به حاکمیت و افزایش میل به تنهایی، از عوامل اصلی کاهش تمایل به ازدواج و فرزندآوری در ایران هستند. حیوانات خانگی، به عنوان جایگزینی برای روابط عاطفی، در حال افزایش هستند که این موضوع، زنگ خطری برای پیری جمعیت و از بین رفتن بافت فامیلی است. با توجه به این که خانواده بسامان از جمله خواستههای طبیعی هر فرد است؛ وقتی مقدمهای برای زندگی سربلند شامل شغل شرافتمندانه، درآمد مناسب و… فراهم باشد، شهروند بدون نیاز به گوشزد دولتی و مهندسی اجتماعی، در پروسه فرزندآوری و بقای نسل قرار خواهد گرفت. معضلات کنونی حوزه خانواده ناشی از «بحران ساختار» است که عوارض جانبی آن، کانون خانواده را در بر گرفته؛ به طوری که جوان تحصیل کردهای که مهارتی هم دارد، نمیتواند از راه حلال و درآمد معمول، مالک یک خانه 50 – 60 متری شود.
اما در باره تاثیر ارتباط حاکمیت با جامع باید گفت با توجه به این که فاصله میان حاکمیت با جامعه، تعیین کننده میزان احساس ناامنی، خلاء و گسل جامعه است؛ در جامعهای که افزایش چشمگیر ناامنی در ارتباطات اجتماعی وجود داشته باشد نیز میل به تنهایی در انسانها رشد خواهد کرد. به عبارت دیگر انسان تحت تاثیر شکاف عمیقی که بین جامعه با حاکمیت ایجاد میشود؛ تمایل کمتری نسبت به ورود اشخاص جدید به حریم شخصی خود پیدا میکند. این بحث در سطح کلان تا خرد قابل بررسی است. یعنی آن گسل کلان نهایتا بر شکاف بین فردی نیز موثر وی افتد.
آن هایی که فیلم «شبهای روشن» را دیده اند می دانند در بخشی از این فیلم که برداشتی آزاد از همین رمان اثر داستایفسکی بود؛ دیالوگی درخشان وجود دارد با این مضمون که «وقتی در یافتن یا به دست آوردن اویی که میخواهی اش، شکست میخوری و باز شکست میخوری؛ خسته میشوی تا آن که در لحظهای تاریخی از خود میپرسی که اصلا من چرا باید به کسی نیاز داشته باشم تا با او دو کلمه حرف بزنم؟ وقتی میتوانم بدون هیچ سوءتفاهمی با خودم صحبت کنم و حرف های خودم را بهتر هم درک کنم.». این لحظه ای تاریخی از وجود هر فرد است زیرا هر فرد تاریخ معینی دارد چنان یک کشور. انسان در این لحظه انتخاب میکند تنهایی خود را با گلدان، حیوان، کتاب یا انسان به اشتراک بگذارد یا خیر.
زمانی که انسان با این تنهایی مواجه میشود؛ جهان اجتماعی او دگرگون شده است. همچنان که در فیلم «لئون؛ حرفهای» ژان رنو در اوج شخصیت قاتل حرفه ای، گلدان خود را رها نمیکند. این ظاهراً انتخابی انتزاعی یا غیر اجتماعی به شمار میآید. این گونه حیوان خانگی نیز پاسخی است به تنهایی انسان، که در فهم عامیانه نسبت به گیاه برتری دارد. چرا که اگرچه گیاه، زنده است اما شتابان نیست؛ این در حالی است که حیوان هیجانات خود را با حرکات واضح و ابراز علاقه مشخص بیان میکند لذا بیش از گیاه به انسان نزدیک است. وجهی دیگر از بحث در نسبت فضیلت و رذیلت آدمها نهفته است. فی المثل حیوانی چون سگ قدردان محبت است؛ دیگر حیوانات نیز علاوه بر این که به تعبیر نسل جدید «کیوت» هستند، مزور نبوده و پلیدیهای انسان را ندارند. حرکات نامطلوب حیوانات نیز برگرفته از غریزهای است که از اندیشه، تبعیت ندارد لذا خباثتی در بین نیست.
همین جریان، به خودی خود دلگرم کننده است برای فردی که حیوان را بر آدمی ترجیح داده است.پدیده نگهداری از حیوان در مناطق مختلف ایران همسان نیست. نگهداری حیوانات در نواحی با روحیات سنتگرایانه کمتر دیده میشود؛ مناطقی با بافت سنتی و ارزشهای کهن از جمله پدرسالاری یا ایل سالاری تحت حاکمیت فرهنگی جمع گرایانه به سر میبرند. به عبارت دیگر پدیده حیوان خانگی در شهرهایی با جو فرهنگی فردگرا بیشتر دیده میشود. این تنهایی با پیری جمعیت به عنوان یکی از آسیبها است. سیر صعودی پیری جمعیت ایران از کمبود یا عدم ازدواج جوانان خبر میدهد؛ حال آن که تمایل زوجین به فرزندآوری پایین است؛ متولدین نیز عمدتا «تک فرزند» هستند که خود آسیبی است برای روابط عاطفی و جمعی. بافت فامیلی ایرانیان در معرض خطر است.
منبع: کانال انجمن جامعه شناسی ایران
216216