درونیترین دردها و آرزوهای آدمیزاد؛ درباره فیلم «کودا» و «قدرت سگ»
درونیترین دردها و آرزوهای آدمیزاد؛ درباره فیلم «کودا» و «قدرت سگ»
کودا به کارگردانی سیان هدر،درباره دختری مستعد در خانوادهایست که همه ناشنوا هستند الا خودش. این دختر از کودکی رابطۀ بین خانواده و جهان بیرون است، مترجمی که کارش فقط انتقال منظور نیست، عواطف را هم ترجمه میکند.
فیلم دو راهی سختی را به تصویر کشیده است، وفاداری به خانواده یا رفتن به دنبال آرزوها؟ اما فقط همین نیست، تصویری که از خانواده در این فیلم به نمایش گذاشته شده آدم را حسابی به فکر میبرد؛ آدمهایی که ادامه هم هستند و حتی اگر همه مردم جهان هم ناپدید شوند، این چند نفر برای هم به شدت کافیاند.
رفت و برگشت میان دنیای ذهنی بازیگرانی که واقعا ناشنوا هستند و جهان پر از صدا و هیاهو هم از آن لحظههای خاص فیلم است که چیزی کم از کشف یک جهان دیگر ندارد. فیلمی عمیق پر از عاطفه و به دور از احساسات آبکی.
فیلم قدرت سگ به کارگردانی جین کمپیون ظاهری وسترن و باطنی مدرن داشت،رابطۀ خطی مادر و پسر مسافرخانهدار و رابطۀ خطی دو برادر مزرعهدار و در ادامه با این چهار نفر مثلث در مثلث است که ساخته میشود، جذابیتش به غیر از طبیعت حیرتانگیز فیلم همین پیچیدگی روابط انسانی بود.
فیلم پر از نماد است، طناب و پیانو و اسب، بیشتر اتفاقات ناگفته و ناافتادۀ فیلم با همین نمادها شکل میگیرد. فیلمی که به ذات سینما نزدیک است همه چیز در تصویر اتفاق میافتد نه در کلمات. فیلم بر خلاف ظاهر وسترنش درباره درونیترین دردها و شوقها و آرزوهای آدمیزاد است.