حالوهوای مشهدالرضا(ع) در غروب غمانگیز ۲۸ صفر
به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، کدام بزرگی را میشناسید که هزار و ۴۳۲ سال از رحلتش گذشته باشد و پیروانش از غصه رفتنش هنوز عزادار باشند و آن قدر که از این غم در خانه نمانند و برای اقامه عزا هر طور شده خود را به خانه امن فرزندانش برسانند؟!
اینجا مشهد عالم آل محمد است و خانه امن فرزند رسول الله(ص)، یک هزار و ۴۳۲ سال از رحلت پدر امت گذشته اما هر سال این روز داغ یتیمی بر دل امت پیامبر تازه میشود، داغی که بعد از آن ریسمان وحی از آسمان به زمین پاره شد، اما داغ مدینه به اینجا ختم نشد و سبط اکبر پیامبر خاتم نیز با زهر جفای همسرش و تیر باران منافقان در مدینه میراثدار مظلومیت پیامبر و امیرالمومنین(ع) شد.
مردم شهر بهشت که هرسال برای عرض تسلیت و اقامه عزا با پای پیاده خود را به حرم حضرت شمس الشموس میرسانند، امسال نیز از خانهشان یا خیابانهای منتهی به حرم، برای عرض تسلیت به حرم فرزند رسول الله مشرف میشوند.
این بار از میدان شهدا با زائران همراه میشوم، از مرد و زن و کودک و جوان و کهنسال همه در این مسیر حضور دارند، در عرصه میدان شهدا غرفههای متنوعی برپاست، از ایستگاههای صلواتی تا غرفههایی برای سرگرمی کودکان، در بالا خیابان نیز هر کسی به اندازه وسعش به زائران خدمت میکند، یکی با مشک آبی بر دوش که بر رویش نوشته یا ساقی العطاشا، کنار باغ نادری صفی منظم تشکیل شده و سفره کرامت حسن بن علی(ع) پهن است، از آب و چای تا ساندویچ و سیبزمینی سرخ کرده، همه چیز در خوان پرنعمت نوکران کریم اهل بیت پیدا میشود و هیچ زائری گرسنه و تشنه به خانه نمیرود.
خانه رئوف آل محمد اما صفای دیگری دارد، زائران از راه دور و نزدیک آمدهاند تا در آخرین روزهای ماه صفر برای رسول الله و سبط اکبرش اقامه عزا کنند، گویی که در پازل کوچکی از ایران بزرگ قدم میزنی، شلوغی صحن با صفای انقلاب و کتیبههای زیبایش دل هر زائری را مقیم این صحن و سرا میکند، گوشه صحن انقلاب مداحی از نوکران حضرت سلطان دارد خطاب به صاحبخانه عرض ارادت میکند، تعدادی از زائران دورش جمع شدهاند و دارند این دقایق را با گوشیشان ثبت میکنند.
در نزدیکی ورودی صحن آزادی صدای مداحی آذری زبانان توجهم را جلب میکند، دو جوان آذری دارند با نوایی خوش اشعاری را با زبان مادریشان زمزمه میکنند و همانطور که حسرت میخورم از نفهمیدن این زبان شیرین وارد صحن آزادی میشوم، کتیبه سر در ایوان طلا آن قدر حرف دل است که گمان میکنم کمتر زائری چشمش به آن بیافتد و بارانی نشود «آمدم بر درگهت با چشم گریان یا رضا».
در هیاهوی صحن آزادی گم میشوم و خودم را در صف زیارت پیدا میکنم، آنجا که جوانمردی بلند میگوید «انشاءالله سال دیگر امام سوم را با معرفت زیارت کنیم، صلوات» انگار با این دعا بند دل همه جاماندگان اربعین را پاره میکند و صدای بغضهای ترکیده از درد فراق را با همه وجود حس میکنم.
نزدیک غروب است و زائران دارند برای اقامه نماز مغرب آماده میشوند، اما اینجا گوشه امن خانه فرزند رسول الله بوی غربت مدینه میدهد و روضه مادر و حسن(ع) و کوچه از در و دیوارش میبارد، و اشک زائران شاید گویاترین مرثیهخوان این غربت و مظلومیت باشد.
=================
گزارش از: فریده خسروی
=================
انتهای پیام/ ۷۰۰۵۱/س