سیاسی

جامعه ما پس از حاج قاسم

ویژگی و مزیت مردمی بودن این دست مراسم ها را باید حفظ کرد و بر آن پا فشرد. از سوی دیگر، باید مراقب بود که شخصیت شهید سلیمانی، «مناسک زده» نشود. به این معنا که در گذر سالها و در برگزاری  نکوداشت سردار دلها به سمت و سویی کشیده نشویم که فقط شاهد برگزاری مراسم و آیین های کلیشه ای باشیم که به خاطره گویی شماری از همرزمان بسنده شود یا سخنران ها در وصف آن شهید یگانه، سخن بگویند. چنین تکرارهایی به خصوص اگر با بیان ظریف هنر و تکنیک های هنری آمیخته و همراه نشود، زنگ خطر «کلیشه گرایی» و «مناسک زدگی» را به صدا درمی آید.

هنر بزرگ همه ما باید این باشد که بتوانیم، روح بزرگ شهید سلیمانی یا روح نهفته در مکتب حاج قاسم را در زمان جاری کنیم.
این سخن یعنی هر انسانی در هر جایی از کشور و منطقه ما که زندگی می کند، پس از آشنایی و شناخت درست ( و نه شناخت سطحی و تک بعدی ) شهید حاج قاسم، از خودش بپرسد: نسبت امروز من و کارهایم با آن مرد بزرگ در چیست؟

 مدیر ارشد یک سازمان یا نهاد که منابع مالی و نیروی انسانی سازمانش را در دست خود دارد، باید از خودش بپرسد: اگر حاج قاسم جای او بود، چگونه بر منابع سازمان مدیریت می کرد؟
چگونه با زیردستانش و نیروی انسانی نخبه رفتار می کرد؟

چگونه بهره وری سازمانی را افزایش می داد و اهداف و برنامه های مجموعه را محقق می کرد؟ «عدالت سازمانی» در نگاه او چه معنایی داشت؟
حاج قاسم آیا مدیریت اتوبوسی را برمی تابید؟ حاج قاسم آیا با «رفقای من»، «باند من» و «جناح من»، سرسازگاری داشت؟
یا مسئول انتخاب یک سازمان هرچند باید به همه معیارهایی که در کارش تعریف شده است، پایبند باشد اما در هر جا که بیم می رود، وارد حوزه سلیقه گرایی یا سخت گیری های بی مورد شود، باید بلافاصله از خودش بپرسد: اگر حاج قاسم به جای من بود، چه می کرد؟

امثال همین پرسش را یک وکیل مجلس، یک وزیر، یک فرمانده نظامی و انتظامی، یک بازرگان متمول، یک کاسب خرده پا، یک کارمند، یک دانش آموز، یک دانشجو، یک استاد دانشگاه، یک معلم، یک پژوهشگرعلم و همه اقشار و اصناف جامعه، شایسته است که از خود بپرسند و به دنبال پاسخ آن بروند.

اگر نسبت و تناسب خود را با شهید حاج قاسم پیدا کردیم و دوری یا نزدیکی خودمان را با مکتب و مرام او سنجیدیم و بدون تعارف به کارنامه خود نمره دادیم، آنگاه می توانیم افتخار کنیم که روح بلند حاج قاسم عزیز در زمان و مکان امروز و فردای ما جاری و ساری است که در سربزنگاه های سخت، ما را یاری می کند و دستگیرمان می شود.
اگر به این معرفت سازنده و دستاورد راهبردی نرسیم، شهید سلیمانی را ناخواسته در چرخه ای از شعار و «مناسک زدگی» گرفتار می کنیم که بدون تردید، مرام و مسلک آن شهید گرانقدر با آن فرسخ ها فاصله دارد و ما و جامعه ما را به هیچ فضیلتی نمی رساند؛ فضیلت هایی که حاج قاسم به پای آنها جانش را گذاشت.

مجله خبری recive.ir

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا