برانگیختن و حرکت بشر برای آغازی نو
برانگیختن و حرکت بشر برای آغازی نو
مبعث، سالروز بزرگترین حادثه تاریخی و واقعه اسلامی و عیدی برای کل بشریت است. روزی که پیامبر اعظم در فضای رمز آلود غار حرا و در حالتیکه با راز و نیاز به درگاه الهی به عبادت و بندگی خدا بسر می برد ، فرشته وحی بر او نازل می شود و اظهار می دارد که به نام پروزدگار عالمیان؛ ای محمد بخوان.
و او که خواندن نمی دانست به اراده الهی می خواند: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ، خَلَقَ الإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ، اقْرَأْ وَرَبُّکَ الأَکْرَمُ ،الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ، عَلَّمَ الإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ . و بزرگترین واقعه تاریخی بشریت یعنی بعثت آغاز می شود.
آنچه در پی می آید چهار تحلیل و نگاه درباره بعثت رسول الله است که می خوانید:
از نگاه انسان شناسی/ گفتاری از امام موسی صدر
محمد (ص) و نزول قرآن: امروز روز مبعث است، نقطۀ شروع اسلام و آغاز نزول قرآن کریم. نزول قرآن به دو گونه بوده است؛ یکی به صورت یکباره که در قرآن از آن به «انزال» تعبیر میشود، مثل «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَـةِ الْقَدْرِ» و «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَـةِمُّبَارَکَـةٍ» و «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ.» یعنی نزول یکباره بر قلب پیامبر در ماه رمضان بوده است. بعد از آنکه انزال قرآن تمام شد و آیاتش استوار شد، نوبت تنزیل و تفصیل رسید. همانطور که میدانید، تنزیل در لغت یعنی نزول تدریجی و ترتیبی. بنابراین، قرآن از این روز، مبعث، به مدت ۲۳ سال به صورت تدریجی نازل شد تا برای مردم خوانده شود. و به همین سبب است که امروز را روز مبعث و شب نزول قرآن را لَیْلَـةِ الْقَدْرمینامیم، بدون اینکه میان این دو منافاتی دیده شود. به این شواهد قرآنی توجه کنید: «کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ.» یعنی دو بار نازل شده؛ یک بار تحکیم شده و بار دیگر تفصیل داده شده است. آیۀ دیگر آیهای است که اشاره دارد بر اینکه پیامبر پیش از آنکه دستور بیان و قرائت قرآن به او برسد، از محتوای آن باخبر بود: «لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ. إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ. فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ. ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ.» با این توضیح، فلسفۀ اینکه سالروز مبعث پیامبر (ص) و آغاز رسالت آن حضرت را جشن میگیریم، مشخص شد.
محمد (ص) و إسرا: اما اسرا، یعنی سیر کردن در شب که خداوند در شبِ چنین روزی نصیب پیامبرش کرد. این واقعه در قرآن کریم اینطور آمده: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الاقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ.» و هدف از این اسرا چنین بیان شده: «لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ.»
محمد (ص) و معراج: در مورد معراج هم در سورۀ نجم آیات بسیاری هست. قرآن هدف از معراج را اینطور بیان میکند: «فَأَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَا أَوْحَی. مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی. أَفَتُمَارُونَهُ عَلَی مَا یَرَی.» و بعد از چند آیه میگوید: «لَقَدْ رَأَی مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَی.» در شب اسرا خداوند جسم بندهاش، محمد (ص) را شبانه از مکه تا مسجدالاقصی و از آنجا تا جاهایی که جز خودش کسی نمیداند، سیر داد تا به او وحی کند و از نشانههای بزرگ پروردگارش ببیند.
سِرّ تقارن مبعث و معراج و إسرا: همانطور که میدانید، مبعث نقطۀ آغاز و حرکت اسلام است و اسرا، یعنی انتقال پیامبر (ص) از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی. و این یعنی توسعه و گسترش و شمولیت اسلام و تصدیق دیگر پیامبران: «لانُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِن رُسُلِه.» و وارث ادیان آسمانی بودن و مقدس شمردن و محترم داشتن سایر ادیان و مرتبط دانستن آنها با یکدیگر.
بنابراین، توسعه و گسترش اسلام و تصدیق پیامبران و تأیید ادیانِ آنان، در یک روز جمع شده است. در بعضی از آیاتِ سورۀ اسرا به طور صریح بر احترام اسلام نسبت به همۀ ادیان تأکید شده است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَی وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الاخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ.» این آیه اعتراف و تأییدی است بر اینکه همة ادیان از طرف خداست و ما بین پیامبران او هیچ فرقی نمیگذاریم.
معراج یعنی بلندنظری انسان، یعنی عروج انسان به آسمان و وصال با خدایش. این واژه، عبد الله، را قرآن در جریان اسرا و معراج تکرار میکند. میگوید: «بندۀ خود را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر دادیم»، «بندۀ خود را به آسمان عروج دادیم»، «خدا به بندۀ خود وحی کرد.» با تکرار این واژه حقیقت انسان را نشان میدهد. نمیگوید محمد (ص) بشر نیست، اگرچه او سرور همۀ انسانهاست. میگوید: «أسری بِعَبدِهِ.» میخواهد مسیر و روش و رسالت ما را مشخص کند و بر اینکه پیامبر (ص) رهبر ما و الگوی نمونۀ زندگی ماست، تأکید کند. مسیر ما از بعد مادی از این شهر به آن شهر است و از بعد آسمانی به سوی خداست. این خط و مسیر ماست. اسلام مجموعهای است از این سه عنصر، یعنی: مبعث و اسرا و معراج و با تقارن این سه، اسلام حقیقی شکل میگیرد و با نبود یکی از اینها بقیه هم معنایی نخواهند داشت.
زندگی کردن با مبعث یعنی تکریم تعالیم اسلام و عمل به آنها. زندگی کردن با اسرا، یعنی همراهی با پیامبر (ص) در این سفر و تقدیس مبدأ و مقصد این سفر و میان این دو فرقی قائل نشدن. زندگی کردن با معراج، یعنی به یاد آوردن بلندنظری انسان و آسمانی بودن او و آن بعد از ابعاد انسان که با پیامبر (ص) حرکت میکند و در راه و مسیر رسالت آن حضرت قدم برمیدارد.
از نگاه جهان شناسی/ نوشتاری از آیت الله جوادی آملی
خداوند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را شخصیتی جهانی دانسته و در باره قلمرو رسالت او می فرماید: ما تو را برای جهانیان فرستادیم امّا بر مؤمنان منّت نهادیم. این دو نکته درباره قرآن نیز کنار هم آمده که قرآن کتابی جهانی است: ﴿شهر رمضان الذی اُنزل فیه القران هدی للناس و بیناتٍ من الهدی و الفرقان﴾ لیکن تنها اهل تقوا از آن طرفی می بندند: ﴿ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین﴾. این کتاب برای همه آمده، ولی عده ای به عمد خود را از آن محروم کرده اند، کتابی جهانی است ولی اهل تقوا و فضیلت از آن بهره می گیرند.
در باره رسول خدا نیز این دو تعبیر را دارد، از طرفی می فرماید: تو پیامبری جهانی هستی: ﴿وما أرسلناک إلا کافةً للناس﴾، و از طرف دیگر می فرماید: ﴿لقد منّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولاً من أنفسهم﴾: خداوند بر مؤمنان منّت نهاده پیامبری را از خودشان در میان آنها برانگیخت. «منّت» عبارت است از نعمت سنگین و بزرگی که تحمّل آن آسان نیست، تنها مؤمن از عهده پذیرش نعمت پیامبری و اطاعت از آن، به خوبی برمی آید، نعمت ایمان، رسالت و ولایت چنین است.
در باره اصل ایمان می فرماید: ﴿بل الله یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمان﴾ و در باره اصل امامت: ﴿ونرید أننمنّ علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمة﴾: ما میخواهیم بر مستضعفان منت نهاده از بین آنها افرادی را بر انگیخته به مقام امامت بر زمین برسانیم. و درباره رسالت نیز فرمود: ﴿لقد مَنّ الله علی المؤمنین… ﴾. علت منحصر ساختن منت بر مؤمنان، با اینکه رسول خدا پیامبری جهانی است، عدم پذیرش نعمت از ناحیه دیگران است، از این رو در سوره سبأ می فرماید: ﴿و لکنّ أکثر الناس لا یعلمون﴾ وقتی اکثر مردم آگاه نباشند و از این نعمت خود را محروم سازند پس منّتی هم نیست زیرا نعمت را تحمّل نکردند.
حاصل آنکه: رسالت پیامبر برای همه انسان ها تا روز قیامت هست ولی تنها مؤمنان از فیض رسالت بهره مند می شوند و خدا تنها بر آنان منت نهاده و رسول، از بین آنها مبعوث شده است. گرچه بعثت همه انبیا منّت است امّا دو ویژگی خاتمیت و منت بودن بعثت تنها در خصوص پیامبر خاتم آمده است.
از نگاه حقوق بشری / نوشتاری از دکتر حسن بلخاری
یکی از اصولی که پیامبر گرامی(ص) همواره بدان توجه خاص می کردند حق مردم (حق الناس) است. آنچنان که در آموزه های دینی آمده، حق الهی قابل بخشش است اما حق الناس جز به رضایت مردمان قابل بخشش نیست. چنین مکتبی امروزه در مقابل انواع اتهام ها قرار گرفته است و مسلمانان از دیرباز به دنبال تحقق حقوق اقلیت ها و حتی اقوام شکست خورده و در یک کلام حقوق بشر بوده اند.
تاریخ 175 مکتوب را از رسول گرامی اسلام به یادگار گذاشته است. این مکتوبات که شامل پیمان نامه ها، دعوت امراء و رؤسای قبایل به اسلام، فرمان های حکومتی، ارشادنامه ها، امان نامه ها و برخی مکتوبات دیگر پیرامون موضوعات مختلف است، تصویری کامل از اخلاق سیاسی و اجتماعی پیامبر را به تماشا می گذارد.
از میان پیمان نامه ها و مکاتیب کثیر پیامبر تنها یک نمونه را در جهت تأیید اصول فوق و نیز بیان وجهی از وجوهات اهمیت اسلام به حقوق بشر برمی گزینیم. یعنی پیمان رسول اکرم با مسیحیان نجران. این پیمان نامه که متن آن در «خراج» ابویوسف، «خراج» ابوعبید، «فتوح البلدان» بلاذری، «زادلمعاد» ابن قیم، «امتاع» مقریزی، «وثائق السیاسیه الیمنیه» محمدبن اکوع حوالی، «سنن ابی داوود» ، «تاریخ یعقوبی» و دیگر منابع اسلامی آمده است در سال نهم هجرت و پس از داستان مشهور مباهله بین پیامبر اسلام و مسیحیان نجران- منطقه ای مصفا با هفتاد دهکده در مرز میان حجاز و یمن- امضا شده و خود تنها یک نمونه از اصول حاکم بر اخلاق سیاسی- حقوقی پیامبر در رعایت حقوق بشر است.
پیامبر در این پیمان نامه، در قبال تأمین امنیت مردم نجران و نیز حفاظت از اموالشان حکم به پرداخت مبلغی به عنوان جزیه می کند اما در قبال آن، ضمن ارائه نمونه بی نظیری از رحمت، رأفت و عدالت اسلامی، حقوق متقابل مردم نجران را تضمین و تعهد می نمایند. نمونه این رحمت و رأفت را در بند اول پیمان نامه می توان دریافت. در این بند تصریح شده است که مسیحیان نجران به دلیل آن که در جریان مباهله به هر دلیل از ادامه مذاکره و مباهله صرف نظر نموده و حکم در مورد میوه ها، زر و سیم و بردگان خود را به پیامبر واگذارده بودند، پیامبر همه را به ایشان می بخشد و تنها به وضع مالیاتی اندک (آن هم نه بدین دلیل که غالب شده اند بل به دلیل تعهداتی که در بندهای بعدی پیمان نامه مبنی بر تأمین جان و تضمین مال نجرانیان می کنند) بسنده می نمایند.
بخش مهم این پیمان نامه در جهت حفظ حقوق مردم نجران، شامل موارد زیر است:
الف- پیامبر متعهد می شوند هر آن چه از اموال جنگی نجرانیان که به صورت امانت به سپاه اسلام _ در جهت غلبه بر فتنه های محلی- سپرده شده است چنان چه آسیب ببیند یا نابود شود توسط فرستادگان و نمایندگان آن حضرت جبران شود: «و به عهده ایشان است که چون در یمن درگیری و عذر و مکری پیش آید به مسلمانان سی زره و سی اسب و سی شتر عاریه دهند و هرچه از آن زره ها و اسب و شترها و کالاهای دیگر که نابود شود فرستادگان و نمایندگان من ضامن خواهند بود که به ایشان بپردازند.»
ب- پیامبر حقوق مردم نجران را در حفظ آئین خود، امنیت جان و پاسداشت مال به رسمیت می شناسند. ایشان پناه و عهد خداوند و نیز پیمان خود را، پناهگاه جان و مال و آیین مردم نجران قرار می دهند. در این بخش از پیمان نامه با این که حقانیت رسالت پیامبر در جریان مباهله بر سران مسیحی آشکار شده و پیامبر در موقعیت یک فاتح و غالب می توانستند از آن بالاترین بهره را در مسلمان نمودن این مسیحیان ببرند، اما رسول گرامی اسلام نه تنها هیچ تلاشی در جهت الزام آنها بر تبعیت از دین خود ندارند، بلکه بر حفظ آیین و جان و مال نجرانیان، عهد و پناه خداوند و پیمان خود را گواه می گیرند: «و برای مردن نجران و اطراف آن پناه و عهد خداوند و پیمان محمد رسول خدا در مورد اموال و جان هایشان و آیین ایشان و در مورد غایب و شاهد و عشیره و پرستشگاه ها و آنچه از کم و بیش در اختیار ایشان است خواهد بود.»
ج- پیامبر، حق راهبان و کاهنان و کشیشان مسیحی را در داشتن وظیفه و مقام راهبی و کشیشی خود به رسمیت شناخته و تصریح می نمایند که اینان همچنان بر سر کار خود باقی مانده و از کار برکنار نخواهند شد: «هیچ اسقف و راهب و کاهنی از شغل و مقام خود برکنار نخواهد شد.»
د- پیامبر با ذکر قاعده ای حقوقی، نجرانیان را از پرداخت خون بهای خون هایی که در جاهلیت ریخته اند معاف می دارد: «و بر ایشان هیچ گونه تعهدی و پرداخت خون بهای خون هایی که در جاهلیت ریخته شده است نخواهد بود.»
ه- پیامبر گرامی اسلام، اساسی ترین حقوق سیاسی یک ملت را که همانا، حق زندگی در سرزمین خود و نیز بهره مندی از امنیت است را در مورد نجرانیان تعهد و تضمین می نمایند: «آنان را از سرزمین خودشان تبعید نخواهند کرد و از آنان یک دهم گرفته نمی شود و سرزمین ایشان پایکوب نخواهد شد و لشکر به آن کشیده نمی شود. هر کس از ایشان حقی مطالبه کند در کمال انصاف بدون این که بر آنان ستم شود یا ستم کننده باشند بررسی خواهد شد.»
در پایان این پیمان نامه، شرایطی برای استدام و استحکام این پیمان نامه ذکر شده است، که گرچه به ظاهر شرط است اما در اصل تأکید بر اهمیت اصولی وحیانی و عقلانی است که در متن اعتقادات مسیحیان- و من جمله مسیحیان نجران- نیز وجود دارد: «از این پس و در آینده هر کس رباخواری کند ذمه و عهد من از او برداشته است و هیچ کس را به گناه دیگری مؤاخذه نخواهند کرد. بر آنچه در این عهدنامه است جوار خدا و ذمه محمد رسول خدا حکم فرما است تا هنگامی که ایشان خیراندیش و نیکوکار باشند و کار خود را با ستم سنگین نکنند و تا هنگامی که خداوند فرمان خود را در این باره ابلاغ فرماید.»
بدین صورت شرطی بودن این موارد سبب این سوءتفسیر و تعبیر نخواهد بود که این شرایط تحمیل شده است زیرا که در تعالیم حضرت مسیح(ع) نیز این شرایط لزوم پاک رفتاری و درستکاری انسان است.
پیامبر گرامی شرط استدام این ذمه و عهد را عدم رباخواری می دانند و این تحمیل پیامبر نیست، ارجاع مسیحیان به رعایت یک قاعده در مذهب مسیحیت است. نیکوکاری و خیراندیشی نیز که در پایان پیمان نامه اساس استدام تعهدات آن، ذکر شده خود دلیلی دیگر بر غایت رعایت حقوق در جامعه انسانی است، بدین معنا که عدم رباخواری، خیراندیشی و نیکوکاری ضامن رعایت حقوق و اجرای حدود در جوامع انسانی است.
از نگاه از سبک زندگی / گفتاری دکتر مصطفی دلشاد تهرانی
وقتی قرآن کریم میفرماید «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» به معنای این است که باید زندگی پیامبر اکرم (ص) را فرا روی خویش قرار داده و سبک زندگی ایشان را دنبال کنیم. اکثر رویکردهایی که تا به امروز اتفاق افتاده است، پاسخ مناسبی برای همه ابعاد سبک زندگی پیامبر نبوده است. بیشترین رویکردی که به پیامبر شده، رویکرد تاریخی است. ما پیامبر را شخصیتی تاریخی دیدیم که در زمانی به دنیا آمده، بزرگ شده، مبعوث شده، دوران مکی و مدنی سر شده و سپس رحلت کرده است. این نوع نگاه، نگاهی تاریخی و البته درست است، اما باید رویکرد دیگری در نظر بگیریم.
رویکردمان به پیامبر بایستی رویکردی اسوهای، نمونهای و الگویی باشد. یعنی پیامبر مدل زندگی ایمانی است. پیامبر اسوه حسنه زیست مسلمانی است. اگر به دنبال زیست مسلمانی، ایمانی و انسانی هستیم، بهترین نمونه پیامبر(ص) است. غفلت از سبک زندگی نبوی ما را به تبعیت از مؤلفههای زندگی غربی سوق میدهد. ما باید بازگشتی دوباره به سبک زندگی پیامبر اکرم(ص) داشته، اصول آن را استخراج کرده و آن را به شکل امروزی در آوریم و در حوزه فردی، اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، یک مدل و الگوی زیست مسلمانی ساخته و سعی کنیم تا جایی که میتوانیم بر اساس آن زندگی کنیم.
چیزی که مدل زندگی پیامبر را به ما معرفی میکند سیره است. سیره یعنی مجموعه اصول کلی ثابت در زندگی. گاهی برخی بزرگان مسلمانان ما را به سیره توجه دادهاند. مثلاً سعدی علیهالرحمة میگوید: مپندار سعدی که راه صفا / توان رفت جز در پی مصطفی. اگر کسی زیست انسانی میخواهد باید دنبالهروی راه و رسم پیامبر باشد. همچنین علامه اقبال لاهوری نیز میگوید: «تا کجا بیغیرت دین زیستن؟ / ای مسلمان مردن است این زیستن! ، مرد حق باز آفریند خویش را / جز به نور حق نبیند خویش را ، بر عیار مصطفی خود را زند / تا جهان دیگری پیدا کند
باید توجه داشت رویکرد الگویی به معنای سَلَفیگری نیست. ظاهرگرایی و به پوست چسبیدن نیست. رویکرد الگویی، مدل زندگی نبوی را برای دنیای امروز استخراج میکند. در سیره اجتماعی پیامبر، نخستین اصلی که مطرح شده است، اصل رِفق و مُداراست. دلیل تقدم آن هم این است که رفق و مدارا مهمترین قاعده در تمام روابط و تعاملهای انسانی است و هیچ چیز مانند رفق و مدارا در ساماندهی و تنظیم روابط درست اجتماعی نقش ندارد و پیامبر اکرم(ص) و اوصیای آن حضرت، بیش از هر چیز از آن بهره گرفتهاند و هنر بزرگ آن پیامآور الهی در هدایت آدمی هم بر این اصل اساسی استوار بوده است، به طوری که آن حضرت با رفق و مدارا توانست جامعه جاهل و متعصّب آن زمان را متحول سازد.
در حقیقت، خوی نرم پیامبر بود که دلها را جذب میکرد و اُلفت میبخشید و جانهای گریزان را گرد میآورد و اگر این روحیه نبود، و این اصل مهم اجتماعی و مدیریتی اعمال نمیگشت، قطعاً پیوند میان دلها و وحدت در جامعه و آن حرکت بزرگ اصلاحی میسّر نمیشد، چنان که خدای سبحان در سوره آل عمران به صراحت تمام، این حقیقت را بیان فرموده است که: «به لطف رحمت الهی، با آنان نرمخوی و پر مِهر شدی، و اگر درشت خوی و سخت دل بودی بیشک از پیرامون تو پراکنده میشدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آموزش بخواه.»
بنابراین رسول خدا(ص) رسالت خود را با رفق و مدارا پیش برد و این اصل در تحول انسان و جامعه به سوی کمال و اصلاحات اجتماعی نقشی کلیدی دارد. پیامبر اکرم(ص) نیز در مواردی رسالت خود را بر این اساس معرفی فرموده، چنان که حدیثی آمده است: «پروردگارم مرا به مدارا فرمان داد، همان گونه که مرا به تبلیغ رسالت فرمان داد.»
/6262