باور به روز قیامت و مبعوث شدن چقدر در اخلاقی زیستن مردم موثر است؟
باور به روز قیامت و مبعوث شدن چقدر در اخلاقی زیستن مردم موثر است؟
به گزارش«مبلغ»، علی باقریفر، استاد حوزه و دانشگاه، در نشست علمی «مبانی معرفتی اخلاق اجتماعی» از سلسلهنشستهای اخلاق اجتماعی، که از سوی پژوهشکده اندیشه دینی معاصر برگزار شد، گفت: اخلاق اجتماعی مجموعه بایدها و نبایدها، ارزشها و اصول حاکم بر روابط انسانها با یکدیگر است که بنابر آنچه نوع فیلسوفان اخلاق از گذشتههای دور تاکنون مطرح کردهاند، از سطح «عدالتورزی» شروع میشود و به «شفقت» میرسد و در نهایت، به «عشق» میانجامد.
وی با بیان اینکه موضوعاتی مانند رعایت عدل و پرهیز از ستم، لزوم وفا به عهد و پایبندی به قراردادها، عدم تعرض به جان و مال و آبروی انسانها، پرهیز از غیبت، تهمت و سخنچینی و نیز دوری از بدزبانی و ناسزا از جمله مصادیق بارز اخلاق اجتماعی است، افزود: محور اصلی بحث ما این است که ببینیم وجه فارق اخلاق اجتماعی در نظام باورهای دینی با نظامهای فکری سکولار چیست؟ به بیان دیگر، آیا در نظام اندیشهای اسلام و آموزههای اخلاقی قرآن و سنت میتوان پشتوانههای معرفتی و تربیتی محکمتری برای پایبندی به اخلاق اجتماعی و رعایت حقوق همنوعان نشان داد یا نه؟
باقریفر با بیان اینکه هیچ نظام سیاسیای در دنیا وجود ندارد که با ضمانتهای اجرایی مختلف به اخلاق اجتماعی توجه نکرده باشد، افزود: آیا فارغ از الزامات قانونی موجود در نظامهای مختلف، میتوان در دین پشتوانههای قویتری را برای تعهد مردم به اخلاق اجتماعی نشان داد؟ به نظرم چنین چیزی وجود دارد.
مبانی معرفتی اخلاق اجتماعی در قرآن و سنت
استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به مبانی معرفتی اخلاق اجتماعی، تصریح کرد: اولین و مهمترین مبنای معرفتی برآمده از دین، قرآن و سنت برای پایبندی به اخلاقی زیستن و رعایت اصول اخلاق اجتماعی به صورت خاص، تقویت باور به جهان واپسین و نظام پاداش و کیفر الهی است. قرآن در آیات مختلف تأکید میکند که از یک سو تأثیر باور به معاد را در اخلاقی زیستن و از سوی دیگر، تأثیر باور به معاد را در ترک ارزشهای اخلاقی مورد توجه قرار میدهد.
باقریفر ادامه داد: در آیه ۸۹ سوره مبارکه نمل آمده است: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ»؛ یعنی با تکیه بر باور به معاد و ایمن بودن از مشکلات جهان واپسین، انسانها را به انجام کارهای نیک تشویق میکند و بخش فراوانی از کارهای نیک همان اصول ارزشها و مناسبات اخلاقی انسانها با یکدیگر است. همچنین در آیه ۲۹ سوره مبارکه اعراف «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَ أَقیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» با عبارت «کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» یک پشتوانه معرفتی را برای پایبندی به عدالت ایجاد کرده است که به تعبیر امروزی، کف پایبندی به اخلاق و زیست اخلاقی به شمار میرود.
وی اضافه کرد: همچنین در آیات ۸ تا ۱۰ سوره مبارکه دهر (انسان) «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً * إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً * إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَریراً»، بنابر تفاسیر شیعی، این آیه ناظر به عمل اخلاقی بسیار پسندیده است که حضرت امیر(ع)، فاطمه زهرا(س) و فرزندان گرامیشان در ماه رمضان یا در ایام روزهداری، که براساس نذرشان روزه داشتند، طعام خود را به مسکین، اسیر و یتیم میبخشند.
باقریفر با بیان اینکه در آن مقطع زمانی اسیر در مدینه جز مشرک نبوده است، گفت: یعنی بهترین بندگان خاص خدا طعام لحظه افطار خود را به یک اسیر میبخشند که قاعدتاً انسان مشرکی است. خداوند میفرماید: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ»؛ براساس عشق به خدا یا به رغم علاقه و دوستیای که به آن طعام داشتند (یعنی نیازی که بدان داشتند)، آن را به مسکین، یتیم و اسیر دادند. آن گاه فرمودند: «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» که این همان مرحله عشق است که در اخلاق از آن یاد میشود و بدین معناست که این کار بدون هیچ چشمداشتی صورت میگیرد و آنچه عقبه و پشتوانه این حرکت معرفی میشود این است: «إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَریراً»؛ یعنی این باور به ما فرمان میدهد که قوت لایموت و افطار خود را در اختیار یک اسیر مشرک یا یتیم یا زمینگیر و مسکین بگذاریم.
تأثیر عدم باور به معاد در روابط اجتماعی
وی با اشاره به عدم باور به معاد و تأثیر آن در ترک ارزشهای اخلاقی، اظهار کرد: قرآن مجید عدم باور به معاد و تأثیر آن در ترک ارزشهای اخلاقی را نشان داده است؛ برای نمونه آیههای ۵ و ۶ سوره مبارکه قیامت (از سورههای نازلشده در سالهای اولیه بعثت) فرموده است: «بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ* یَسْئَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ»؛ یعنی کسانی که به دنبال انکار معادند یا به آن خدشه وارد میکنند، کسانیاند که دوست دارند دستشان برای انجام هر جرم، جنایت و بیاخلاقی باز باشد، در واقع بیباوری به معاد به انگیزه رهانیدن خویش از هر قید و بند اخلاقی است. آیههای ۱ تا ۴ سوره مبارکه ماعون: «أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ* فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ * وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ»؛ تأکید میکند که کسانی که به روز قیامت باور ندارند یتیم را از خود دور میکنند و به اطعام مسکین تشویق نمیکنند.
وی افزود: آیههای ۱ تا ۵ سوره مطففین هم اشاره میکند؛ «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ»؛ کمفروشان چه کسانی هستند؟ «الَّذینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ * وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ * أَلا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِیَوْمٍ عَظیم»؟ این باور به روز قیامت و مبعوث شدن در آن روز سترگ و بزرگ را پشتوانه رفتار عادلانه انسان در تعاملها و دادوستدهایش با دیگران معرفی میکند و به نظر میرسد که این مبنای معرفتی قوی برای اخلاقی زیستن است.
کرامت ذاتی انسان
باقریفر گفت: مبنای دوم، کرامات ذاتی انسان است؛ آیه شریفه ۷۰ سوره مبارکه اسراء بیان میکند: «و لقد کرمنا بنی آدم»، هیچ قید و شرطی ندارد؛ اولاً بنیآدمند نه انسانهای خاص یا مؤمن خاص یا پیرو فلان دین خاص و یا فلان مذهب خاص؛ خداوند متعال میفرماید که ما آدم را تکریم کردیم و به او کرامت بخشیدیم و این کاملاً متفاوت با چیزی است که در سوره حجرات به عنوان کرامت اکتسابی از آن یاد میکنیم و میفرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم». آری، انسان به این اعتبار که کریم است، ممکن است در مسیری حرکت کند که از کرامتهای اکتسابی نیز بهرهمند شود، اما بین کرامت ذاتی و کرامت اکتسابی تفاوت جدی وجود دارد.
استاد حوزه و دانشگاه اظهار کرد: طبق قرآن و سنت، کرامت ذاتی پایه و مایه حقوق یکسان انسانهاست، ولی کرامت اکتسابی هیچ حق ویژهای را برای انسانها در تعامل با یکدیگر پدید نمیآورد. میتوان به یک انسان درستکار و عالم به اعتبار درستکاریاش احترام گذاشت یا امانتی به او سپرد یا مسئولیتی به او داد، اما به عنوان یک حق قطعی و مسلّم یا امتیاز برای او به شمار نمیآید.
این پژوهشگر با بیان اینکه برخی از فقها و مفسران کرامت انسان را در گرو کرامت اکتسابی او یعنی تقوا میدانند ولی قرآن مؤیداتی برای کرامت ذاتی دارد، گفت: قرآن تأکید میکند که انسان از روح الهی برخوردار است. تأکید بر «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی»، نشاندهنده یک اعتبار ویژه است. مؤید دیگر این است که خدای متعال در محاجه با شیطان برای دفاع از انسان میفرماید: «ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَی»؟ من این انسان را با دو دست خویش آفریدهام تا از میان مخلوقات به او اعتبار ویژهای ببخشم.
وی افزود: همچنین در قرآن میفرماید؛ «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً»؛ من در زمین خلیفه قرار میدهم. سپس خداوند درباره او میفرماید که او را بهترین شکل و «احسن تقویم» آفریدهام: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویم» و از همین انسان با همین مختصات در آیات مختلف به عنوان مسجود فرشتگان یاد شده است، از جمله آیات ۷۲ و ۷۳ سوره مبارکه «ص»: «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ * فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُون». آیا این موارد بر کرامت ذاتی او دلالت نمیکند؟ در سطحی بالاتر میفرماید که همه چیز به تسخیر انسان درآمده است و به تصریح قرآن میتوان گفت که دین برای انسان و در خدمت اوست و برایش تشریع شده است. «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عیسی أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ …».
سطوح برادری در قرآن
باقریفر با بیان اینکه برادری در قرآن در سه سطح مطرح شده است، اضافه کرد: اول؛ سطح جامعه بشری، خداوند از همه انسانها در سطح جامعه بشری به عنوان خواهر و برادر یکدیگر یاد کرده و فرزندان یک پدر و مادر و یک خانواده شمرده شدهاند؛ از جمله در آیه ۱۰۶ سوره مبارکه شعراء؛ «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لا تَتَّقُون»؛ نوح از موضع برادری به آنان میفرماید: آیا تقوا پیشه نمیکنید؟ آیه ۱۲۴ سوره مبارکه شعراء؛ «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ»؛ هود برادر مشرکان قلمداد میشود و از موضع برادری با آنان سخن میگوید. آیه ۱۴۲ سوره مبارکه شعراء؛ «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ» و آیه ۱۱ سوره حشر؛ «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ نافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ»؛ ابتدا از منافقین یاد میکند و آنگاه آنان را برادران کافران اهل کتاب میشمارد.
استاد حوزه و دانشگاه اضافه کرد: سطح دیگر جامعه ایمانی است؛ در این سطح میتوان از آیه ۱۰ سوره حجرات؛ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ»؛ آیه ۱۱ سوره حشر؛ «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ نافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتاب» و آیه ۱۶۸ سوره مبارکه آل عمران؛ «الَّذینَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا» نام برد.
وی با اشاره به سطح پیوندهای خونی به عنوان سومین سطح، تصریح کرد: هریک از ما پدر و مادر نزدیک داریم؛ مثلاً وقتی صحبت از یوسف و برادرانش میشود، میفرماید؛ «إِذْ قالَ یُوسُفُ لِأَبیهِ یا أَبَت» یا در مورد حضرت موسی(ع) میفرماید؛ «وَ اجْعَلْ لی وَزیراً مِنْ أَهْلی* هارُونَ أَخی»؛ برادر مرا وزیر من قرار بده تا در رسالتی که برعهدهام گذاشتهای، پشتوانه من باشد. این هم مبنای معرفتی سوم است که از نظر قرآن کریم، همه انسانها جزء یک خانوادهاند.
بازگشت خوبی و بدی انسان به خودش
استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: معرفت دیگری که میتواند مبنای زیست اخلاقی، از جمله در مناسبات اجتماعی باشد، این است که قرآن تأکید میکند خوبی و بدی به هر کس، خوبی و بدی کردن به خود شماست. انسان با باور این معرفت، میکوشد که به خود و پیرامون خود خوبی کند. پس از نظر قرآن، دیگرانی که خودش محسوب نمیشود و بیگانه به شمار میروند، باید خود به حساب بیایند. آیه ۹ سوره بقره: «یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُون» مؤید این مطلب است.
وی تأکید کرد: بنابراین اگر کسی این معارف را پشتوانه نوع نگاه و تعامل خود با مردم قرار بدهد، طبیعتاً به یک ابزار بسیار مهم و پشتیبان بسیار قوی برای پایبندی به اخلاق اجتماعی دست یافته است و چنین انسانی تفاوت بسیاری دارد با کسانی که از ترس قانون یا جلوگیری از بدی شدن به خودشان به صورت متقابل یا محترم بودن در نگاه دیگران به اخلاق اجتماعی پایبند هستند.
2323