فرهنگ و هنر

ای بهار! اندوهگینی چرا؟

ای بهار! اندوهگینی چرا؟

دوم) برویم به جهانی دیگر. ما در دنیای پیش رو یا وب هوشمند، دیگر مسخره است که بگوییم آنلاین باشیم، آفلاین نباشیم مثلاً. بهار، آنلاین دائم است و ما هنوز اندر خم این کوچه‌ایم که فیلترینگ را رفع کنیم یا بماند برای خودش. لااقل آزار که می‌رساند و ما هم، زمستان را می‌کنیم دائمی. بهار به چه‌کار می‌آید مگر؟ در دنیایی که جهان آفلاین و آنلاین، به پایانش رسیده و جهان رباتیک و نیز، نسل رباتیک، «نورولینک» شده و ذهن و نیز، خاطرات در بیداری و رؤیاها در خواب شما را هم بسته‌بندی می‌کند و کمپانی ایلان ماسک می‌فروشد؛ ما در دنیای واقعی خودمان، گیر کرده‌ایم چه برسد به جهان سایبر دیگری از نوع هوش مصنوعی فرابشری.

راستی! فروش ذهن و خاطرات و رؤیاهای ما، در آمدی است برای خودش. بد هم نیست البته! تازه، همه این‌ها متاورس هم خواهد شد؛ حتی بهار واقعی. می‌گویید، نه، منتظر بمانید تا ببینید؛ چندان طول نمی‌کشد. صبر کنید کمی.

سوم) یک حرف هم با حاکمان!

بهار را بهاری باید دید؛ به‌ویژه در حکمرانی. یعنی چه؟ بی‌چشمداشت دیدن همه چیز، می‌شود «نگاه بهاری» به مردمان.حاکمیت را وقتی سفره بپنداری، سهم‌خواهی‌ها، می‌شود اول کار. با وفاق یا بی وفاق، سهم خود را طلب می‌کنی؛ در این نگاه، مردمان به کتف این گونه افراد هم به شمار نمی‌آیند؛ می‌آیند؟

آخر) ناامیدت کردم؟ می‌دانم. نیک اما، من و تو بهاری می‌مانیم؛ شده به‌خاطر خود بهار که دیگر او را اندوهگین نبینیم. پرامید، این سرزمین، مردمان و نسل‌هایش را در آغوش می‌کشیم و رقص‌کنان می‌رویم به دوردست‌ها. کجا؟ همان آینده. همان لحظه‌هایی که منتظرند و ما را به خود، می‌خوانند و البته می‌خواهند که بهاری ببینند و ما بهاری بمانیم. پر امید باش پس. بهاری هم بمان. ول دادی؛ درست است؟

۵۷۵۷

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا